(کیوت جذاب)پارت 11

خودمو انداختم پایین








ولی ....









کرم درونم فعالید 🤣







دستی کمرمو گرف

و لبای داغی رو روی لبام احساس کردم که جیمین گفت:

من گفتم دوست دختر دارم
من گفتم خیلی بیشتر از قبلاً دوسش دارم
ا.ت اون دختر تویی ...

تو همونی هستی که وقتی اسمشو میشنوم قلبم تند تر میزنه تو کسی هستی که بالمس لبت میتونم آرامش بگیرم

ا.ت....تو قشنگ ترین رویای منی

میشه بامن...ازدواج کنی؟

ا.ت:
تو شک بودم که پریدم بغلش

و گفتم:

البته که میشه
ولی به شرطی که تمام و کمال مال من باشی

و شب خوبی رو گذوندن در حال عبادت بهشون لذت زیادی رسید 😈😏🤭😁💔😅



ویو به چهار سال بعد:

ا.ت:
ما صاحب یک دختر کیوت و یک پسر جذاب شدیم

و اینگونه سمره داستان من و جیمین کیوت جذاب بود
🥺😎😎😎🥺😎😎😎😎🥺😎😎🥺😎😎😎😎🥺
داستان ما به دو کیوت جذاب شروع شد و با دو کیوت جذاب پایان یافت ☺️❤️❤️❤️


پایان 😂🥺

میدونم. خیلی بد تموم شد ولی امیدوارم خوشتون اومده باشه

واینکه واسه اون کسایی که گفتن اسم داستان چه ربطی داره

ایم ربطو داشت 🥺❤️❤️☺️☺️

تا فیک بعدی خدا نگه دار 🥺❤️🌈✨