. I am close now .. آینده نزدیکم .
Part2:
ویو ایم جو ساعت8:
با استرس با الارم گوشیم از خواب پاشدم خیلی هیجان داشتم به گوشی نگاه کردم دیدم ساعت8:01 ست بلند شدم دنپایی های رو فرشیمو که جلوش بستس(در اسلاید هست) رو پوشیدم رفتم دستشو دست و صورتم رو شستم و روتینم رو انجام دادم رفتم طبقه پایین
+اوماااااا(در کره به معنی مامان هست)
_سلام عزیزم صبحت بخیر خوب خوابیدی؟
+صبح توام بخیر اومممم
_چرا زود بیدار شدی؟
+ کجا زود انقدر استرس دارم که نگو
تازه باید تو اون شرکت قبول بشم
_حتما قبول میشی، اب جوشه اگه چای خواستی درست کردم اگه قهوه میخوای که هیچی دیگه
+نه چای میخورم
_باش
نشستم رو صندلی مامانم واسم چای ریخت بعد دو نمیرو برام پخت جلوم گذاشت
_ بخور بخور
+من نمیتونم دوتاشو بخورم
_بخور نباید گرسنه مصاحبه کنی
+اومااا☺
بعد 10 مین چای و صبحونم رو خوردم و رفتم طبقه بالا برای مرتب کردن طراحی لباس مدل های اقا
طراحی ها رو که جدا کردم داخل یه پوشه گذاشتم یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت 9 سریع رفتم سراغ کمد لباسا که یه کت رو انتخاب کنم
یه کت سرمه ای با راه های نازک سفید که با شلوارش ست بود با یه پیراهن سفید پوشیدم یه ارایش خیلی ملایم طوری که مشخص نباشه انجام دادم عطر زدم کیف سفیدم رو برداشتم و عطر ادامس لیب گلاس کلید و گوشیم رو داخلش گذاشتم وکفشای سفید رنگم رو برداشتم(همه ش در اسلاید ها هست) به سمت طبقه پایین رفتم
مامانم رو بوسیدم و تو ماشینم(جیپ) نشستم و به سمت ادرس شرکت رفتم بعد 20 مین به شرکت رسیدم که چشم خورد به.....
📢📢⁵کامنت و³لایک حداقل تا پارت ³ بزارم
#رمان#ایم.جو#هان.سو.جون#جیمین#جونکوگ#تهیونگ#اسمات#عاشقانه
ویو ایم جو ساعت8:
با استرس با الارم گوشیم از خواب پاشدم خیلی هیجان داشتم به گوشی نگاه کردم دیدم ساعت8:01 ست بلند شدم دنپایی های رو فرشیمو که جلوش بستس(در اسلاید هست) رو پوشیدم رفتم دستشو دست و صورتم رو شستم و روتینم رو انجام دادم رفتم طبقه پایین
+اوماااااا(در کره به معنی مامان هست)
_سلام عزیزم صبحت بخیر خوب خوابیدی؟
+صبح توام بخیر اومممم
_چرا زود بیدار شدی؟
+ کجا زود انقدر استرس دارم که نگو
تازه باید تو اون شرکت قبول بشم
_حتما قبول میشی، اب جوشه اگه چای خواستی درست کردم اگه قهوه میخوای که هیچی دیگه
+نه چای میخورم
_باش
نشستم رو صندلی مامانم واسم چای ریخت بعد دو نمیرو برام پخت جلوم گذاشت
_ بخور بخور
+من نمیتونم دوتاشو بخورم
_بخور نباید گرسنه مصاحبه کنی
+اومااا☺
بعد 10 مین چای و صبحونم رو خوردم و رفتم طبقه بالا برای مرتب کردن طراحی لباس مدل های اقا
طراحی ها رو که جدا کردم داخل یه پوشه گذاشتم یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت 9 سریع رفتم سراغ کمد لباسا که یه کت رو انتخاب کنم
یه کت سرمه ای با راه های نازک سفید که با شلوارش ست بود با یه پیراهن سفید پوشیدم یه ارایش خیلی ملایم طوری که مشخص نباشه انجام دادم عطر زدم کیف سفیدم رو برداشتم و عطر ادامس لیب گلاس کلید و گوشیم رو داخلش گذاشتم وکفشای سفید رنگم رو برداشتم(همه ش در اسلاید ها هست) به سمت طبقه پایین رفتم
مامانم رو بوسیدم و تو ماشینم(جیپ) نشستم و به سمت ادرس شرکت رفتم بعد 20 مین به شرکت رسیدم که چشم خورد به.....
📢📢⁵کامنت و³لایک حداقل تا پارت ³ بزارم
#رمان#ایم.جو#هان.سو.جون#جیمین#جونکوگ#تهیونگ#اسمات#عاشقانه
۳۰۹
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.