magical land
part⁵
ته:یونگی داستان جالب شد
یونگی،ببند در تالار اندیشه رو بزار ببینم چی شد"سرد"
کوک:حقیقتا جیمین همه چیز به یه ورشه الان با نگاهاش میگه دوباره به نفر دیگه رو بسوزونین
هوپی:با اجازه ملکه این دوتا دزد رو میسوزونم
سوا:اجازس
م.ن.جیمین:جیمین تو یه کاری کن
جیمین:یه کار من یعنی در رفتن از دست مردم"در رفت"
هوپی:سوخته شین
"اینا هم پودر شدن "
هانا:یونگی جیمینو برگردون
یونگی:بیا "سرد"
جیمین:یا موهای گربه چی شد یهو"تعجب"
کوک:چی فهمیدی از این داستان
جیمین:در رفتن"دوباره در رفت"
یونگی:اون سگه به من ربطی نداره پسرا بیاین بریم
هانا:کجا در میری جشن تمام نشده شماها بی حرکت باشین
پسرا:چشم ملکه
کوک:اون چرا داره میره
یونگی:چون علاقه این به مهمونی ندارم"سرد"
هانا:زر میزنه سگش رو جا گذاشته
یونا:باشه منم یه دفعه از جادوم استفاده میکنم
جیمین:من چرا دوباره برگشتم
جینا:چون زیادی میری
جیمین:خو دارم میرم نگاهی به اینجا بندازم اون درازه کو
جونگی: خخخخخخخخخخخخخ به یونگی میگه درازه
جیمین:خو درازه
کوک:مامان و بابا میشه این سرزمین بمونیم
م.کوک:حالا که شاهزاده پیدا شده چرا که نه
جیمین:نمیشه منو از این بالا بیارین پایین کمرم درد گرفت
یونا:به دلیل در رفتنت نخیر
جیمین:دختره پیر منو بزار زمین
یونا:من کجام پیره
جینا:بزارش زمین تا همه رو فوش کش نکرده
یونا:نه من کجام پیره
کوک:این خوب بلده ادم گول بزنه ها
جیمین:توروخدا منو بزار زمین"کیوت"
هانا: عرررررررررررررررررررررررررر سوا چه پسری داری
یونا:من از شدم
جیمین:ای کمرم جونگکوک مرسی که یادم انداختی
هوپی:ولی شما دوتا حرف گوش کن نیستین چرا رفتین اونجا
هانا:هوسوک جان اگر نمیرفتن اونجا شاید هیچوقت پیدا نمیشدن
ته:عمارت نفرین شده بودن اینا دیشب"تعجب"
یونگی:همون عمارت
هوپی:اره
سوهو:شما دوتا چی میدونین
یونگی:اون عمارت ؟ ما دیشب اونجا ادم کشتیم "پوکر"
ته:ولی حال داد"پوزخند"
جیمین:تو خانم پیره دوباره منو ببر بالا
یونا:بیا
کوک:اینم ببر
جیمین:اوکی"سعی در خنده"
جینا:داری چیکار میکنی فوضول
جیمین:تمام شد بیارم پایین "سعی در خنده"
کوک:خخخخ کارت عالی بود"خنده"
جیمین:به به به به "این جر رفت از خنده"
یونا:یونگی میدونستی الان یه شیطونی موهاتو خرگوشی بست
یونگی:اره و الان بارون میکنم
سوا:واقعا پسر فوضولی من دارم
جیمین:
ته:یونگی داستان جالب شد
یونگی،ببند در تالار اندیشه رو بزار ببینم چی شد"سرد"
کوک:حقیقتا جیمین همه چیز به یه ورشه الان با نگاهاش میگه دوباره به نفر دیگه رو بسوزونین
هوپی:با اجازه ملکه این دوتا دزد رو میسوزونم
سوا:اجازس
م.ن.جیمین:جیمین تو یه کاری کن
جیمین:یه کار من یعنی در رفتن از دست مردم"در رفت"
هوپی:سوخته شین
"اینا هم پودر شدن "
هانا:یونگی جیمینو برگردون
یونگی:بیا "سرد"
جیمین:یا موهای گربه چی شد یهو"تعجب"
کوک:چی فهمیدی از این داستان
جیمین:در رفتن"دوباره در رفت"
یونگی:اون سگه به من ربطی نداره پسرا بیاین بریم
هانا:کجا در میری جشن تمام نشده شماها بی حرکت باشین
پسرا:چشم ملکه
کوک:اون چرا داره میره
یونگی:چون علاقه این به مهمونی ندارم"سرد"
هانا:زر میزنه سگش رو جا گذاشته
یونا:باشه منم یه دفعه از جادوم استفاده میکنم
جیمین:من چرا دوباره برگشتم
جینا:چون زیادی میری
جیمین:خو دارم میرم نگاهی به اینجا بندازم اون درازه کو
جونگی: خخخخخخخخخخخخخ به یونگی میگه درازه
جیمین:خو درازه
کوک:مامان و بابا میشه این سرزمین بمونیم
م.کوک:حالا که شاهزاده پیدا شده چرا که نه
جیمین:نمیشه منو از این بالا بیارین پایین کمرم درد گرفت
یونا:به دلیل در رفتنت نخیر
جیمین:دختره پیر منو بزار زمین
یونا:من کجام پیره
جینا:بزارش زمین تا همه رو فوش کش نکرده
یونا:نه من کجام پیره
کوک:این خوب بلده ادم گول بزنه ها
جیمین:توروخدا منو بزار زمین"کیوت"
هانا: عرررررررررررررررررررررررررر سوا چه پسری داری
یونا:من از شدم
جیمین:ای کمرم جونگکوک مرسی که یادم انداختی
هوپی:ولی شما دوتا حرف گوش کن نیستین چرا رفتین اونجا
هانا:هوسوک جان اگر نمیرفتن اونجا شاید هیچوقت پیدا نمیشدن
ته:عمارت نفرین شده بودن اینا دیشب"تعجب"
یونگی:همون عمارت
هوپی:اره
سوهو:شما دوتا چی میدونین
یونگی:اون عمارت ؟ ما دیشب اونجا ادم کشتیم "پوکر"
ته:ولی حال داد"پوزخند"
جیمین:تو خانم پیره دوباره منو ببر بالا
یونا:بیا
کوک:اینم ببر
جیمین:اوکی"سعی در خنده"
جینا:داری چیکار میکنی فوضول
جیمین:تمام شد بیارم پایین "سعی در خنده"
کوک:خخخخ کارت عالی بود"خنده"
جیمین:به به به به "این جر رفت از خنده"
یونا:یونگی میدونستی الان یه شیطونی موهاتو خرگوشی بست
یونگی:اره و الان بارون میکنم
سوا:واقعا پسر فوضولی من دارم
جیمین:
۴.۵k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.