~~~ قتلگاه در ججو ~~~
Part: 2
[ ویو ا.ت]
صداش از پشت سرم بلند شد
_بشین سرجات
برگشتم سمتش و گفتم
+چرا در رو قفل کردی؟ تو اصلا کیی؟
_گفتم بشین سرجات
با حرص نگاهش کردم
_اگه دوست داری به فاک نری پس حرف گوش کن باش
هن؟ داشت تحدیدم میکرد؟ این کیه اصلا؟
رفتم و نشستم سرجام ، بلند شد و کلبه رو یه دور چرخ زد و گفت:
_اینجا من میپرسم و تو جواب میدی
چشم امر دیگه
ساکت بهش نگاه میکردم بالاخره لب زد
_کی بهت اجازه داد بیای اینجا؟
وات؟ خودش منو آورد منکه به میل خودم نیومدم:/
+چی میگی تو خودت منو آوردی اینجا
_منظورم کلبه نیست
گیج نگاهش کردم
_همه رو یه جا میپرسم ازت ، تو کی هستی؟ اینجا چیکار میکنی؟ چطور جرئت کردی بیای اصلا؟
+اولا من کیم ا.تم دوما تو اردوی دانشگاه هم گم شدم سوما منظورتو نمیفهمم
[ویو کوک]
از اینکه انسان ها رو میدیدم خونم به جوش میومد چرا زندش گذاشتم اصلا؟
_چطور جرئت کردی وارد قلمروم بشی؟
گیج نگاهم کرد میتونستم ذهنشو بخونم که احتمالا با خودش میگفت من یه روانیم یا اینجا خردیم نیست
در کمال پرویی گفت:
+قلمرو؟شت مگه تو کی هستی؟ اینجا زمین خداست منم هرجا دلم بخاد میرم
_یه درسی بهت بدم که این پرو بودنتو یادت نره
+هیچ غلطی نمیتونی بکنی
خون جلو چشممو گرفت رنگ چشم هام قرمز شدن که ترسیده و وحشت زده نگاهم کرد
[ ویو ا.ت]
صداش از پشت سرم بلند شد
_بشین سرجات
برگشتم سمتش و گفتم
+چرا در رو قفل کردی؟ تو اصلا کیی؟
_گفتم بشین سرجات
با حرص نگاهش کردم
_اگه دوست داری به فاک نری پس حرف گوش کن باش
هن؟ داشت تحدیدم میکرد؟ این کیه اصلا؟
رفتم و نشستم سرجام ، بلند شد و کلبه رو یه دور چرخ زد و گفت:
_اینجا من میپرسم و تو جواب میدی
چشم امر دیگه
ساکت بهش نگاه میکردم بالاخره لب زد
_کی بهت اجازه داد بیای اینجا؟
وات؟ خودش منو آورد منکه به میل خودم نیومدم:/
+چی میگی تو خودت منو آوردی اینجا
_منظورم کلبه نیست
گیج نگاهش کردم
_همه رو یه جا میپرسم ازت ، تو کی هستی؟ اینجا چیکار میکنی؟ چطور جرئت کردی بیای اصلا؟
+اولا من کیم ا.تم دوما تو اردوی دانشگاه هم گم شدم سوما منظورتو نمیفهمم
[ویو کوک]
از اینکه انسان ها رو میدیدم خونم به جوش میومد چرا زندش گذاشتم اصلا؟
_چطور جرئت کردی وارد قلمروم بشی؟
گیج نگاهم کرد میتونستم ذهنشو بخونم که احتمالا با خودش میگفت من یه روانیم یا اینجا خردیم نیست
در کمال پرویی گفت:
+قلمرو؟شت مگه تو کی هستی؟ اینجا زمین خداست منم هرجا دلم بخاد میرم
_یه درسی بهت بدم که این پرو بودنتو یادت نره
+هیچ غلطی نمیتونی بکنی
خون جلو چشممو گرفت رنگ چشم هام قرمز شدن که ترسیده و وحشت زده نگاهم کرد
۴.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.