عشق ناخواسته part 90
هوسوک ـ بیبی بنظرت کی قراره این پنج ماه بگذره و یه خانواده ی چهار نفره شیم
دایون ـ نمیدونم ددی ولی زیاد طول نمی کشه حالا تو چرا اینقدر عجله داری نظرت چیه امروز بریم و کار های اتاق بچه هارو کنیم یا مثلا براشون لباس بگیریم
هوسوک ـ کار اتاق بچه ها رو. که میدیم خدمتکارا انجام بدن
دایون ـ نه خمی خوام با سلیقه و دستای خودمون و با عشق اتاق بچه ها رو درست کنی
هوسوک ـ باشه بیبی ولی چی شده این چند روز اینقدر رمانتیک شدی ها حیف که حامله ای وگرنه همینجا
دایون ـ عه تو چرا اینجوری می کنی بعد بهم می گی حاضر جوابی می کنم خوب وقتی تو اینجوری می کنی من چجوری اونجور که تو وی خوای باشم
تا یکم باهات خوب می شم اینجوری می کنی
هوسوک ـ عه بیبی گـوه خوردم دیگه اینجوری نمی کنم دوباره همونجور باش
دایون. نه تو بیظرفیتی
هوسوک ـ قول میدم دوباره اینجور نکنم بیبی اذیتم نکن دیگه
دایون ـ من سیرم میرم بالا تو اتاق
هوسوک ـ صبر کن دایون کجا میری
دایون ـ گفتم که توی اتاق
دایون رفت توی اتاق هوسوک هم دنبالش رفت
هوسوک ـ بیبی قهر...
که دایون لباش رو گذاشت روی لبای هوسوک و شروع به بوسیدنش کرد اولش هوسوک یکم شوکه شد ولی بعد به خودش اومدو باهاش هم کاری کرد
و بعد از کم اوردن نفس از هم جدا شدن
دایون ـ کی گفته من با تو قهر می کنم من یه لحظه بدون تو نمی تونم بعد چه برسه به قهر کردن دلیل اینکه اومدم توی اتاق هم این بود که دلم برای مزه ی لبات تنگ شده بود اونجا هم خدمتکارا و اجوما بود نمی تونستم ببوسمت پس اومدم توی اتاق
هوسوک ـ خوب مثل بچه ی ادم میومدی بهم میگفتی
دایون ـ خوب خواستم یکم اذیتت کنم
هوسوک ـ باشه راستی من باید برم به حساب یکی برسم تو هم اینجا با پاشا خودت رو سرگرم کن تا من بیام
دایون. کی هست اونی که می خوای به حسابش برسی
هوسوک ـ چیز خواصی نیست نگران تشو زود میام
دایون ـ باشه منتظرتم
بچه ها پارت بعدی شرط نداره چون نمی دونم کی وقت می کنم پارت بنویسم ولی امروز حداقل براتون یه پارت دیگه میزارم برای اینکه منم انرژی بگیرم لایک کنید و لطفا هر کسی یه کامنت خوب برام بزاره
وگرنه پارت بعد رو نمیزارم
دایون ـ نمیدونم ددی ولی زیاد طول نمی کشه حالا تو چرا اینقدر عجله داری نظرت چیه امروز بریم و کار های اتاق بچه هارو کنیم یا مثلا براشون لباس بگیریم
هوسوک ـ کار اتاق بچه ها رو. که میدیم خدمتکارا انجام بدن
دایون ـ نه خمی خوام با سلیقه و دستای خودمون و با عشق اتاق بچه ها رو درست کنی
هوسوک ـ باشه بیبی ولی چی شده این چند روز اینقدر رمانتیک شدی ها حیف که حامله ای وگرنه همینجا
دایون ـ عه تو چرا اینجوری می کنی بعد بهم می گی حاضر جوابی می کنم خوب وقتی تو اینجوری می کنی من چجوری اونجور که تو وی خوای باشم
تا یکم باهات خوب می شم اینجوری می کنی
هوسوک ـ عه بیبی گـوه خوردم دیگه اینجوری نمی کنم دوباره همونجور باش
دایون. نه تو بیظرفیتی
هوسوک ـ قول میدم دوباره اینجور نکنم بیبی اذیتم نکن دیگه
دایون ـ من سیرم میرم بالا تو اتاق
هوسوک ـ صبر کن دایون کجا میری
دایون ـ گفتم که توی اتاق
دایون رفت توی اتاق هوسوک هم دنبالش رفت
هوسوک ـ بیبی قهر...
که دایون لباش رو گذاشت روی لبای هوسوک و شروع به بوسیدنش کرد اولش هوسوک یکم شوکه شد ولی بعد به خودش اومدو باهاش هم کاری کرد
و بعد از کم اوردن نفس از هم جدا شدن
دایون ـ کی گفته من با تو قهر می کنم من یه لحظه بدون تو نمی تونم بعد چه برسه به قهر کردن دلیل اینکه اومدم توی اتاق هم این بود که دلم برای مزه ی لبات تنگ شده بود اونجا هم خدمتکارا و اجوما بود نمی تونستم ببوسمت پس اومدم توی اتاق
هوسوک ـ خوب مثل بچه ی ادم میومدی بهم میگفتی
دایون ـ خوب خواستم یکم اذیتت کنم
هوسوک ـ باشه راستی من باید برم به حساب یکی برسم تو هم اینجا با پاشا خودت رو سرگرم کن تا من بیام
دایون. کی هست اونی که می خوای به حسابش برسی
هوسوک ـ چیز خواصی نیست نگران تشو زود میام
دایون ـ باشه منتظرتم
بچه ها پارت بعدی شرط نداره چون نمی دونم کی وقت می کنم پارت بنویسم ولی امروز حداقل براتون یه پارت دیگه میزارم برای اینکه منم انرژی بگیرم لایک کنید و لطفا هر کسی یه کامنت خوب برام بزاره
وگرنه پارت بعد رو نمیزارم
۱۵.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.