کینه ایی🎧
کینه ایی🎧
Part:⁸⁶
شام نیکا قورمه سبزی پخته بود که غذای موردعلاقه ارسلان بود البته بخاطر ارسلان نه
دلم لک زده بود واسه قورمه سبزی های مامانم
مامانم همیشه توش کوفته میریخت و خیلی خوشمزه میشدو
همیشه منو اذیت میکرد که تو غذا کوفته نریختم ولی میریخت اگه نمیریخت نمیخوردم
با دخترا میزو چیدیم و روی سفزه هرکی کنار پارتنرش نشست که بخوریم
از وقتی که ارسلان ول کرده بودم ارسلان خدمتکارا رو ول کرد که برن
و دیگه نمیخواست ارباب باشه
اما نمیدونم چرا اون ادم مغرور و کینه ایی که من نیشناختم
الان یه مردی که غرورش به اندازه یک یورو هم مهم نی
بعد از اینکه غذا رو خوردیم قرار شد جرعت حقیقت بازی کنیم
_دوساااانننن حالا که محراب اقا فردا میره بیاین یکم جرعت حقیقت بازی کنیم ببینیم ایا عشقی داره که داره به بهونه عشقش میره
محراب:نه بابا عشق چیع
_شوخی میکنم بطری بیار نیکا
_بیا بگیر
اول انداختیم که بین ارسلان و دیانا افتاد دیانا سوال میکرد ارسلان جواب
_ج یاح
_حقیقت
_خوب اون روزی که بهم خیانت کردی واقعی بود
_بههه جدددد محراب که فردا میره خیانت نبود شوخی بودد
_چرا مننن به من چه چون من فردا میرم همه چی رو سر منه
_اره
محرابو دیانا باهم دعوا میکردن که بلاخره دعواشون تمام شد
بطری رو چرخوندیم به ارسلانو رضا افتاد
_ج یا ح رضا
_ج
_همین الان تا ۷ دیقه لب پانیذو میخوری
پانیذ:بابا الدنگا به من چههههههه جرعت اینه من چرا باید مجازات شم
_دیگه توهم سهم داری توش پانی
_ایششش بفرما تازه ارایش کردماا پاک شه جرت میدم رضا
_پ عنو بخورم
_عننن خودتی لبای من ژلهههه
_خوب بسه دیگه لب لب لب لب لب بدو رضا
رضا لبشو گذاشت رو لبش که ۷ دیقه داشتن همو میخوردن
ممد:داداش کرم پودر نخوردی
محراب:عه راست میگه کانسیپر
_کانسیپر محراب؟؟
_این کانسیلر و میگهه
_ارسلان تو از کجا میدونی کانسیلره
_خودت گفتی خوبببب
بازی مونو کردیمو رفتیم ت اتاقمون
دیانا:
بازی که کردیم رفتیم تو اتاقمون
که داشتم موهامو شونه میکردم که صدای جیغ پانیذ اومد
سریع شونه رو گذاشنم پایینو با ارسلان رفتیم پایین
................................
جنجالی تر از دیروز:)
Part:⁸⁶
شام نیکا قورمه سبزی پخته بود که غذای موردعلاقه ارسلان بود البته بخاطر ارسلان نه
دلم لک زده بود واسه قورمه سبزی های مامانم
مامانم همیشه توش کوفته میریخت و خیلی خوشمزه میشدو
همیشه منو اذیت میکرد که تو غذا کوفته نریختم ولی میریخت اگه نمیریخت نمیخوردم
با دخترا میزو چیدیم و روی سفزه هرکی کنار پارتنرش نشست که بخوریم
از وقتی که ارسلان ول کرده بودم ارسلان خدمتکارا رو ول کرد که برن
و دیگه نمیخواست ارباب باشه
اما نمیدونم چرا اون ادم مغرور و کینه ایی که من نیشناختم
الان یه مردی که غرورش به اندازه یک یورو هم مهم نی
بعد از اینکه غذا رو خوردیم قرار شد جرعت حقیقت بازی کنیم
_دوساااانننن حالا که محراب اقا فردا میره بیاین یکم جرعت حقیقت بازی کنیم ببینیم ایا عشقی داره که داره به بهونه عشقش میره
محراب:نه بابا عشق چیع
_شوخی میکنم بطری بیار نیکا
_بیا بگیر
اول انداختیم که بین ارسلان و دیانا افتاد دیانا سوال میکرد ارسلان جواب
_ج یاح
_حقیقت
_خوب اون روزی که بهم خیانت کردی واقعی بود
_بههه جدددد محراب که فردا میره خیانت نبود شوخی بودد
_چرا مننن به من چه چون من فردا میرم همه چی رو سر منه
_اره
محرابو دیانا باهم دعوا میکردن که بلاخره دعواشون تمام شد
بطری رو چرخوندیم به ارسلانو رضا افتاد
_ج یا ح رضا
_ج
_همین الان تا ۷ دیقه لب پانیذو میخوری
پانیذ:بابا الدنگا به من چههههههه جرعت اینه من چرا باید مجازات شم
_دیگه توهم سهم داری توش پانی
_ایششش بفرما تازه ارایش کردماا پاک شه جرت میدم رضا
_پ عنو بخورم
_عننن خودتی لبای من ژلهههه
_خوب بسه دیگه لب لب لب لب لب بدو رضا
رضا لبشو گذاشت رو لبش که ۷ دیقه داشتن همو میخوردن
ممد:داداش کرم پودر نخوردی
محراب:عه راست میگه کانسیپر
_کانسیپر محراب؟؟
_این کانسیلر و میگهه
_ارسلان تو از کجا میدونی کانسیلره
_خودت گفتی خوبببب
بازی مونو کردیمو رفتیم ت اتاقمون
دیانا:
بازی که کردیم رفتیم تو اتاقمون
که داشتم موهامو شونه میکردم که صدای جیغ پانیذ اومد
سریع شونه رو گذاشنم پایینو با ارسلان رفتیم پایین
................................
جنجالی تر از دیروز:)
۵.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.