یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
×چیی؟نه ات من عمرا اونو ببخشم
+چرا جیمین ببخشش لطفا من نمیخوام کسی مثل من از پدرش متنفر باشه
×نکنه تو هم از طرف اون اومدی؟اومدی که جاسوسیمو بکنی آره(آخرش با داد)
+چی داری میگی؟من؟تو واقعا درباره من اینطوری فکر کردی؟
×با من حرف نزن ات برو فقط برو
+باشه من میرم ولی پشیمون میشی(بغض سگی)
ویو ات"وقتی این حرفو ازش شنیدم ازش پشیمون شدم از همه پشیمون شدم احساس پوچی کردم و فقط به بیرون حرکت کردم
*فلش بک به موقعی که ات بابای جیمینو دید***
ب.ج:سلام دخترم تو باید ات باشی درسته؟
+بله شما؟
ب.ج:من پدر جیمینم خواستم باهات صحبت کنم
+عام بله حتما
ب.ج:ببین دخترم من میخوام تو با جیمین حرف بزنی اونموقع که اون اتفاق افتاد من مست بودم نمیفهمیدم مادرشم فقط سرم داد میکشید منم نفهمیدم چه اتفاقی افتاد که اونطوری شد ......
×چیی؟نه ات من عمرا اونو ببخشم
+چرا جیمین ببخشش لطفا من نمیخوام کسی مثل من از پدرش متنفر باشه
×نکنه تو هم از طرف اون اومدی؟اومدی که جاسوسیمو بکنی آره(آخرش با داد)
+چی داری میگی؟من؟تو واقعا درباره من اینطوری فکر کردی؟
×با من حرف نزن ات برو فقط برو
+باشه من میرم ولی پشیمون میشی(بغض سگی)
ویو ات"وقتی این حرفو ازش شنیدم ازش پشیمون شدم از همه پشیمون شدم احساس پوچی کردم و فقط به بیرون حرکت کردم
*فلش بک به موقعی که ات بابای جیمینو دید***
ب.ج:سلام دخترم تو باید ات باشی درسته؟
+بله شما؟
ب.ج:من پدر جیمینم خواستم باهات صحبت کنم
+عام بله حتما
ب.ج:ببین دخترم من میخوام تو با جیمین حرف بزنی اونموقع که اون اتفاق افتاد من مست بودم نمیفهمیدم مادرشم فقط سرم داد میکشید منم نفهمیدم چه اتفاقی افتاد که اونطوری شد ......
۱.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.