Why didn't you leave it?! p1
دخترک پیچاره بازم رفت کنار پل داخل جنگل اونجا تنها جایی بود که کسی مزاحمش نمیشد تقریبا ۵ ماه پیش پدرش رو از دست داده بود ۱هفته پیش هم مادرش رو نه خواهری نه برادری یتیم شده بود اون سنی نداشت فقط ۱۴ سالش بود مادر بزرگ و پدر بزرگ پدریش فوت شده بودن فقط یدونه مامان بزرگ و پدر بزرگ مادری داشت که دور دورا زندگی میکردن افسرده شده بود و تنها هیچکس به فرزند خوندگی قبولش نمیکرد مجبور بود بره یتیم خونه ولی از اونجا بدش میومد یا باید با عمه پدرش زندگی میکرد یا میرفت یتیم خونه عمه پدرش بدجنس بود از سروصدا متنفر بود ولی دخترک پیچاره مجبور بود بره چون میدونست یتیم خونه بدتر از خونه عمه جانس هست وسایلاش رو جمع کرده بود و با ماشین رفت خونه عمه پدرش که بهش میگفتن عمه جانس عمه جانس خیلی سخت گیر بود و ظالم از بچه ها هم متنفر بود اون فقط دخترک رو به خاطر ارث پدرش نگه داشت چون بعد اون دخترک ارث به اون میرسید
۸.۲k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.