satan in the role of an angel 🍀
satan in the role of an angel 🍀
شیطان در نقش یک فرشته 🍀
p3
.
.
...
ا.ت:تو کی هستی ؟
..:من هیونجینم ای کیو
*هیونجین فلش گوشیشو روشن کرد*
ا.ت:من چرا اینجام ؟تو چرا اینجایی؟چرا در قفله؟
هیون:بابا ساکت شو دو دقیقه نفس بگیر و در جواب همه سوالات اینو دارم که بگم نمیدونم😃👍🏻
ا.ت:هعی میدونستم نباید بیام شهر بازی
هیون:من هیچوقت نفهمیدم تو چرا انقدر سردی جز اون دونفر اسمشون هانا و هایون بود؟
ا.ت: خوشم نمیاد درباره احساسات یا ذهنیتم حرف بزنم
هیون:چرا از پسرا خوشت نمیاد؟
ا.ت:ولم کن
هیون: جواب منو بده
ا.ت:به تو چه
هیون:بگوو
ا.ت:به خاطر دوست دختر جنابعالی*داد*
اگر اون نبود من هیچوقت اینجوری نمیشدم هیچوقت از چیزی نمیترسیدم.احساساتمو از دست نمیدادم ،خوشحال بودم شایدم الان با یه نفر تو رابطه بودمو زندگیمو شاد میگذروندم.*گریه*
هیون گیج شده بود و براش واقعا سوال بود که میسو چیکار کرده که این دختر انقدر بخاطرش داره زجر میکشه
هیون:مگه اون چیکار کرده؟
ا.ت: واقعا دوست داری بدونی؟
هیون:خب چرا که نه
*سال پیش*
ا.ت:اوپاا
کای:جانم؟
ا.ت:تو واقعا دوسم داری ؟
کای:اره عشقم بیشتر از هرچیزی کع فکرشو بکنی دوست دارم
میسو: واقعا دوسش داری؟
ا.ت:تو کی اومدی ؟
میسو:همین الان
کای:اره من عاشقشم
میسو:پس چرا با من خوابیدی؟
ا.ت:دروغگو اوپا من هیچوقت با کسی مثل تو دوست هم نمیشه چه برسه یه اینکه بخاد باهات بخوابه
کای زبونش بند اومده بود
میسو:اوه واقعا اینم مدرک*میسو یه فیلم رو به ا.ت نشون داد*
ا.ت که دنیا رو سرش خراب شده بود نمیدونستم باید چیکار کنه اما فکر کرد که تقصیر کایه و بیخیالش شد تو ی همون سال با هرمس وارد رابطه میشد میفهمید یه دور با میسو خوابیده و بعد از اون اتفاقا دیگه به هیچ پسری اعتماد نکرد
*زمان حال*
ا.ت:اره کل قضیه همینه
هیون: یعنی میگی میسو با..ک..ره نیست؟
ا.ت: واقعا همچین فکری دربارش کردی همین چند وقت پیش با به نفر دیگه هم خوابیده بود
هیون واقعا عصبانی بود و سعی میکرد تو خودش بریزه و ا.تو دلداری بده
هیون:من واقعا نمیدونستم ببخشید که انقدر اذیتت کردم اصلا نمیدونستم که میسو باهات همچین کاری کرده مطمئن باش باهاش کات میکنم
ا.ت که همینطور داشت گریه میکرد یهو یه صدایی از بیرون اومد در باز شد و چند تا مرد هیکلی اومدن داخل
یکی ازون مردا:جناب هوانگ اگر تا یک هفته دیگه پدرت محموله رو تحویلمون نده میمیری و الان باهامون میای
جا نشد پس ادامشو الان میزارم
شیطان در نقش یک فرشته 🍀
p3
.
.
...
ا.ت:تو کی هستی ؟
..:من هیونجینم ای کیو
*هیونجین فلش گوشیشو روشن کرد*
ا.ت:من چرا اینجام ؟تو چرا اینجایی؟چرا در قفله؟
هیون:بابا ساکت شو دو دقیقه نفس بگیر و در جواب همه سوالات اینو دارم که بگم نمیدونم😃👍🏻
ا.ت:هعی میدونستم نباید بیام شهر بازی
هیون:من هیچوقت نفهمیدم تو چرا انقدر سردی جز اون دونفر اسمشون هانا و هایون بود؟
ا.ت: خوشم نمیاد درباره احساسات یا ذهنیتم حرف بزنم
هیون:چرا از پسرا خوشت نمیاد؟
ا.ت:ولم کن
هیون: جواب منو بده
ا.ت:به تو چه
هیون:بگوو
ا.ت:به خاطر دوست دختر جنابعالی*داد*
اگر اون نبود من هیچوقت اینجوری نمیشدم هیچوقت از چیزی نمیترسیدم.احساساتمو از دست نمیدادم ،خوشحال بودم شایدم الان با یه نفر تو رابطه بودمو زندگیمو شاد میگذروندم.*گریه*
هیون گیج شده بود و براش واقعا سوال بود که میسو چیکار کرده که این دختر انقدر بخاطرش داره زجر میکشه
هیون:مگه اون چیکار کرده؟
ا.ت: واقعا دوست داری بدونی؟
هیون:خب چرا که نه
*سال پیش*
ا.ت:اوپاا
کای:جانم؟
ا.ت:تو واقعا دوسم داری ؟
کای:اره عشقم بیشتر از هرچیزی کع فکرشو بکنی دوست دارم
میسو: واقعا دوسش داری؟
ا.ت:تو کی اومدی ؟
میسو:همین الان
کای:اره من عاشقشم
میسو:پس چرا با من خوابیدی؟
ا.ت:دروغگو اوپا من هیچوقت با کسی مثل تو دوست هم نمیشه چه برسه یه اینکه بخاد باهات بخوابه
کای زبونش بند اومده بود
میسو:اوه واقعا اینم مدرک*میسو یه فیلم رو به ا.ت نشون داد*
ا.ت که دنیا رو سرش خراب شده بود نمیدونستم باید چیکار کنه اما فکر کرد که تقصیر کایه و بیخیالش شد تو ی همون سال با هرمس وارد رابطه میشد میفهمید یه دور با میسو خوابیده و بعد از اون اتفاقا دیگه به هیچ پسری اعتماد نکرد
*زمان حال*
ا.ت:اره کل قضیه همینه
هیون: یعنی میگی میسو با..ک..ره نیست؟
ا.ت: واقعا همچین فکری دربارش کردی همین چند وقت پیش با به نفر دیگه هم خوابیده بود
هیون واقعا عصبانی بود و سعی میکرد تو خودش بریزه و ا.تو دلداری بده
هیون:من واقعا نمیدونستم ببخشید که انقدر اذیتت کردم اصلا نمیدونستم که میسو باهات همچین کاری کرده مطمئن باش باهاش کات میکنم
ا.ت که همینطور داشت گریه میکرد یهو یه صدایی از بیرون اومد در باز شد و چند تا مرد هیکلی اومدن داخل
یکی ازون مردا:جناب هوانگ اگر تا یک هفته دیگه پدرت محموله رو تحویلمون نده میمیری و الان باهامون میای
جا نشد پس ادامشو الان میزارم
۲.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.