احساس یه زنه حامله رودارم...هرروزم بیشتردارم سنگینترمیشم

احساس یه زنه #حامله رودارم...هرروزم بیشتردارم سنگینترمیشم فقط فرقش اینه من بجاشکمم #بغضم هرروزداره گنده ترمیشه شایدتا چن وقت بعدبزرگیش قده شکمه یه زنی شه که دوقلوحاملس...
زایمانم برابربابارونیه که باعث میشه کل شهرو#سیل ببره
شهری که توخیابونای لعنتیش تنهای تنهابادود#سیگارم قدم زدم وکصخلوارانه به توفک کردم...
حتاالانم کصخلوارانه دارم از#تویی مینویسم که حتااین کصشرامونمیبینیونمیخونی
یادته یسری فهمیدی سیگارمیکشم طوفان بپاکردی؟درسته دعوام کردیومنم کلی گریه کردم ولی ته دلم کلی خرکیف بودم که برات مهمم
بعدش قسم خوردم دیگه نکشم...ولی بازنتونسم چون باااازشیکوندی این دله لعنتیووووو...
کجایی ببینی فقط یه نخ ازپاکتی که صب گرفته بودم مونده....
یادته چقدرباهات صافوصوف بودم؟چقدردخترخوبی بودم...خالص...
ولی حالا چی.....حتادیگه تنمم مثه سابق صاف نی...شده پره#زخم
هردفه که دلموشیکوندی برابرشد باکلی خط روتنم
آخه میدونی دردی که وقتی بتوفک میکنم میادسراغم بیشترازسوزشه زخمای تنمه
آخرین نخوهم روشن میکنم شایدکمکی باشه براچندلحظه نفس کشیدن بیادت
دورم پره خونه دیگه حتازخمامم مشخص نی
یادته عاشقه رنگ قرمزبودی؟بهم میگفتی تورنگ قرمزوبرام تداعی میکنی
الان کل تنم سرخه از.... رنگ #خون...همون رنگ موردعلاقت...
احساس میکنم واقعن #حاملم...اون ته مهایچیزی داره تکون میخوره
بچه ای رومیبینم که انگشته #فاکشو روبه دنیایی میگیره که هنوزنیومده داره ازش خداحافظی میکنه...
#اون_بچه_همون_کودک_معصوم_درون_منه