ادامهه
ادامهه
فردای اون شب
(یوجین)
صب که داشتم تو راهرو مدرسه راه میرفتم و مقصدم رو به سمت دفتر اقای مدیر کج کرده بودم تهیونگ رو دیدم و صداش زدم: هی تهیونگ وایسا
با بیخیالی به راهش ادامه داد انگار نه انگار این همون تهیوهگ دیشب بود که داشت میخندیداا وا این چشه
خودمو بهش رسونم و گفتم: چته تو؟!
ته: هی فقط قرار بود شب هاا باهم کار کنیم نه که صبحا هم بچسبی بهم حالا هم برو باهات حرفی ندارم تو دفتر مدیر همو میبینیم فعلا!
پسره نچسب حتی نذاشت حرمو بزنم میخواستم بهش بگم اقای مدیر نقشه رو بهم گفته فقط باید اماده میشدیم
به خودم اومدمو دیدم وارد ساختمون مدرسه شده وای با سرت چیتا دنبالش رفتم تا باهاش حرف بزنم
نفس زنان وارد کلاس شدمو دیدم با ارامش و بیخیالی داره کتاب میخونه رفتم پیشش نشستمو اروم زمزمه کردم: اقای مدیر نقشه رو بهم گفته برات اس ام اس میکنم فعلا اقای تهیونگ خان!
که شنیدم زمزمه وار گفت:گگگگ
گفتم: مگه خری برادر
گف: نه تو خری شمارمو نداری اسکل چطوری میخوای بهم بفرستی؟!
گفتم: اخخخخ اصن هواسم نبود
از جیبم شمارمو در اوردمو گفتم به یه تک بنداز تابفرستمش خودت که میدونی چقد گشادم
با این حرفم خنده تو گلویی کرد و گف: اوک
خووووب بچه ها خوشتون میاد ادامه بدم؟!
فردای اون شب
(یوجین)
صب که داشتم تو راهرو مدرسه راه میرفتم و مقصدم رو به سمت دفتر اقای مدیر کج کرده بودم تهیونگ رو دیدم و صداش زدم: هی تهیونگ وایسا
با بیخیالی به راهش ادامه داد انگار نه انگار این همون تهیوهگ دیشب بود که داشت میخندیداا وا این چشه
خودمو بهش رسونم و گفتم: چته تو؟!
ته: هی فقط قرار بود شب هاا باهم کار کنیم نه که صبحا هم بچسبی بهم حالا هم برو باهات حرفی ندارم تو دفتر مدیر همو میبینیم فعلا!
پسره نچسب حتی نذاشت حرمو بزنم میخواستم بهش بگم اقای مدیر نقشه رو بهم گفته فقط باید اماده میشدیم
به خودم اومدمو دیدم وارد ساختمون مدرسه شده وای با سرت چیتا دنبالش رفتم تا باهاش حرف بزنم
نفس زنان وارد کلاس شدمو دیدم با ارامش و بیخیالی داره کتاب میخونه رفتم پیشش نشستمو اروم زمزمه کردم: اقای مدیر نقشه رو بهم گفته برات اس ام اس میکنم فعلا اقای تهیونگ خان!
که شنیدم زمزمه وار گفت:گگگگ
گفتم: مگه خری برادر
گف: نه تو خری شمارمو نداری اسکل چطوری میخوای بهم بفرستی؟!
گفتم: اخخخخ اصن هواسم نبود
از جیبم شمارمو در اوردمو گفتم به یه تک بنداز تابفرستمش خودت که میدونی چقد گشادم
با این حرفم خنده تو گلویی کرد و گف: اوک
خووووب بچه ها خوشتون میاد ادامه بدم؟!
۳.۲k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.