Fake:love forever
Fake:love forever
P:8
((ویو داخل بار))
((ویو ا/ت))
رسیدیم به بار پیاده شدم و با چشام دنبال لینا گشتم و دیدم دم در
وایساده و منتظره
جین:ا/ت لینا رو دیدی؟
ا/ت:آره زود باش
جین:_در ماشینو قفل کرد
ا/ت:_رفت سمت لینا
جین:_پشت ا/ت میره
لینا:_ا/ت و جین رو دید و پرید تو بغل ا/ت
لینا:سلام ا/تتت خوبییی بالاخره بعد از ۳ ماه تونستم ببینمت
ا/ت:سلام لینا جونمم خداتم شکر کن _خنده
جین:اِهِم اِهِم منم ادمم مثل اینکه
لینا:سلام جین شی _با لبخند و از بغل ا/ت اومد بیرون
جین:_خنده
جین:بریم داخل
*با هم رفتن داخل بار و یجا نشستن.
((ویو کوک))
رفتم تو بار و دیدم لوکا یک گوشه نشسته و رفتم کنارش
لوکا:جونگکوکاااا خودتییی ماشالله چقدر گنده شدی_پاشد و شروع کرد
به رو بوسی کردن
جونگکوک:هی لوکا شی خودتو چی میگی از من گندهتر داری میشی
لوکا:ای وای خجالت داره _خنده
جونگکوک:_روبه روی لوکا نشست
لوکا:جوری که بقیه میگفتن نیستی
جونگکوک:مگه چطوری منو توصیف میکنن؟
لوکا:خشن ترین رئیس دنیا با رفتاری چون سرد و عصابم نداره
و همه رو با ی نگاه به فا*ک میده _با لبخند
جونگکوک:_اولش تعجب کرد ولی بعدش خندید
لوکا:راسته؟_خنده
گارسون:_براشون ویس*گی و مشر*وب اورد
جونگکوک:_چشمش خورد به ا/ت که داره با جین میرقصه
ذهن کوک:هااااا یعنی دوست پسر داره؟! نه بابا امکان نداره این سرش شلوغ
تر از این حرفاست هااااا ولی یارووو داره دستشو گداشته دور بدنش آخه کی
جرعت کرده دست به بدن کارمند من بزنه_ ذهنش عصبی شد
مغزش:هوی جونگکوک باور کن عاشقش شدیییی
ذهن کوک:ها چ..چی نخیر مگه من خلم من از دخترا متنفرم من یک آدم بی احساسم
قطعا عاشقش نیستم ولی چطور جرعت کرده دوست پسر داشته باشه
لوکا:داداش کوک حالت خوبه به چی فکر میکنی؟
جونگکوک :_خندهی عصبی
جونگکوک:به هیچی اوکیم
ا/ت:_بعد از تموم شدن رقصش با داداشش رفتن و نشستن
شرط ندارم ولی حمایت شههههه
#فیک #بیتیاس #شوگا #جیهوپ#جین#نامجون#تهیونگ#جیمین#جونگکوک #تهکوک
#یونمین#یونهوپ #نامجین
P:8
((ویو داخل بار))
((ویو ا/ت))
رسیدیم به بار پیاده شدم و با چشام دنبال لینا گشتم و دیدم دم در
وایساده و منتظره
جین:ا/ت لینا رو دیدی؟
ا/ت:آره زود باش
جین:_در ماشینو قفل کرد
ا/ت:_رفت سمت لینا
جین:_پشت ا/ت میره
لینا:_ا/ت و جین رو دید و پرید تو بغل ا/ت
لینا:سلام ا/تتت خوبییی بالاخره بعد از ۳ ماه تونستم ببینمت
ا/ت:سلام لینا جونمم خداتم شکر کن _خنده
جین:اِهِم اِهِم منم ادمم مثل اینکه
لینا:سلام جین شی _با لبخند و از بغل ا/ت اومد بیرون
جین:_خنده
جین:بریم داخل
*با هم رفتن داخل بار و یجا نشستن.
((ویو کوک))
رفتم تو بار و دیدم لوکا یک گوشه نشسته و رفتم کنارش
لوکا:جونگکوکاااا خودتییی ماشالله چقدر گنده شدی_پاشد و شروع کرد
به رو بوسی کردن
جونگکوک:هی لوکا شی خودتو چی میگی از من گندهتر داری میشی
لوکا:ای وای خجالت داره _خنده
جونگکوک:_روبه روی لوکا نشست
لوکا:جوری که بقیه میگفتن نیستی
جونگکوک:مگه چطوری منو توصیف میکنن؟
لوکا:خشن ترین رئیس دنیا با رفتاری چون سرد و عصابم نداره
و همه رو با ی نگاه به فا*ک میده _با لبخند
جونگکوک:_اولش تعجب کرد ولی بعدش خندید
لوکا:راسته؟_خنده
گارسون:_براشون ویس*گی و مشر*وب اورد
جونگکوک:_چشمش خورد به ا/ت که داره با جین میرقصه
ذهن کوک:هااااا یعنی دوست پسر داره؟! نه بابا امکان نداره این سرش شلوغ
تر از این حرفاست هااااا ولی یارووو داره دستشو گداشته دور بدنش آخه کی
جرعت کرده دست به بدن کارمند من بزنه_ ذهنش عصبی شد
مغزش:هوی جونگکوک باور کن عاشقش شدیییی
ذهن کوک:ها چ..چی نخیر مگه من خلم من از دخترا متنفرم من یک آدم بی احساسم
قطعا عاشقش نیستم ولی چطور جرعت کرده دوست پسر داشته باشه
لوکا:داداش کوک حالت خوبه به چی فکر میکنی؟
جونگکوک :_خندهی عصبی
جونگکوک:به هیچی اوکیم
ا/ت:_بعد از تموم شدن رقصش با داداشش رفتن و نشستن
شرط ندارم ولی حمایت شههههه
#فیک #بیتیاس #شوگا #جیهوپ#جین#نامجون#تهیونگ#جیمین#جونگکوک #تهکوک
#یونمین#یونهوپ #نامجین
۱۰.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.