وقتی بهت خیانت میکنه پارت اخر
که ات داشت با خودش چیز هایی میگفت داشت میگفت
کوک من چیکارت کردم بهم خیانت کردی اشکال نداره کوک من خوشبختیت را می خوام اگه اینجوری خوشبخت میشی پس منم باهاش کنار میام و شروع کرد زه گریه کردند رفتم نزدیک تر و گفتم
کوک: من اشتباه کروم منا ببخش (با گریه )
ات: من درکت میکنم من به اندازه ی کافی برات خوب نبودم تو باید یکی که دوستش داری را پیدا کنی و باهاش ازدواج کنی اگه طلاق میخوای منم میدم اشکال نداره (لبخند فیک)
[نکته: حرف های کوک کلا با گریه است اوکی 👌]
کوک: من غلط کردم منا ببخش برگرد پیشم
ات: منا ببخش
کوک: برای چی تو باید منا بیخشی نه من
ات: اینکه برات کم بودم
ویو ات
وقتی بیدار شدم تو بیمارستان بودم اعضا بلا سرم یودن و خیلی نگرانم بودن وقتی منا دیدن خوشحال شدن و رفتن بیرون که با خودم داشتم حرف میزدم که کوک اومد تو سرم تمام شد و پرستار سرم را از دستم در اورد و کفشام را پوشیدم تا خواست کوک دستم را بگیره سریع از کنارش رد شدم و رفتم سمت راه پله ها و ازشون بالا رفتم تا رسیدم به پشت بودم به کوک زنگ زدم
ویو کوک
سرم ات تمام شد پرستار سرم را از دست ات در اورد و میخواستم دستش را بگیرم که سریع رفت بیرون رفت سمت راه پله ها بعد گوشیم زنگ خورد ات بود
ات: کوک من دوست دارم خداحافظ
تا خواستم چیزی بگم تلفن قطع شد و رفتم بیرون اعضا هم باهام اومدن هممون تو شوک بودیم ات بالا پشت بوم بود
اعضا: ات بیا اینطرف
کوک: ات همین الان بیا اینجا
[نکته بچه ها اعضا و کوک بالا پشت بومنو ]
ات: برا چی باید برات مهم باشه چه زنده چه مرده ام
کوک: ات بیا باهم درستش کنیم
ات: منا ببخشید ولی دیگه نمیتوانم دوون بیارم میدونی چقدر امروز بام بد ضربه ایی زدی
کوک منا ببخش که نفهمیدم دوسم نداری و مانع از عشقت شودم و ممنونم این یه سال کنارم بودی
اعضا از همتون ممنونم و اگه بدی بهتدن کردم ببخشید
خداحافظ
ویو کوک
وقتی گفت خداحافظ خودشا انداخت پایین اشک تو چشمام جمع شده بود و احساس گناه میکردم با اعضا باسرعت به سمت پایین رفتیم دیدیم جنازه ات پره خونه نشسام بالا سرش و گریه میکردم و دیگه نمیتوانتم کاریکنم که رفتم تو همون اتاقی که ات بود زیر بلشتش یه نامه بود بازش کردم و خواندم
سلام کسی که داری این نامه را میخوانی کوک میدانم دوسم نداشتی اشکالی هم نداره اگه عذاب و وجدان گرفتی نه اینطوری نیست من وقتی اعضا بیرون از اتاق بودن دکتر اومد پیشم و گفت قلبم خیلی ضعیفه و شاید یه هفته زنده بمونم خودم را از دردش خلاص کردم پس اگه من مردم برو و عشق واقعیت را پیدا کن و از همتون ممنونم که این یه سال کنارم بودید
ات
ممنون از همتون و خداحافظ
وقتی نامه تمام شد رفتم بیرون و دو روز دیگه نراسم خاکسپاری ات بود رفتم اونجا فقط، اشک میریختم
کوک من چیکارت کردم بهم خیانت کردی اشکال نداره کوک من خوشبختیت را می خوام اگه اینجوری خوشبخت میشی پس منم باهاش کنار میام و شروع کرد زه گریه کردند رفتم نزدیک تر و گفتم
کوک: من اشتباه کروم منا ببخش (با گریه )
ات: من درکت میکنم من به اندازه ی کافی برات خوب نبودم تو باید یکی که دوستش داری را پیدا کنی و باهاش ازدواج کنی اگه طلاق میخوای منم میدم اشکال نداره (لبخند فیک)
[نکته: حرف های کوک کلا با گریه است اوکی 👌]
کوک: من غلط کردم منا ببخش برگرد پیشم
ات: منا ببخش
کوک: برای چی تو باید منا بیخشی نه من
ات: اینکه برات کم بودم
ویو ات
وقتی بیدار شدم تو بیمارستان بودم اعضا بلا سرم یودن و خیلی نگرانم بودن وقتی منا دیدن خوشحال شدن و رفتن بیرون که با خودم داشتم حرف میزدم که کوک اومد تو سرم تمام شد و پرستار سرم را از دستم در اورد و کفشام را پوشیدم تا خواست کوک دستم را بگیره سریع از کنارش رد شدم و رفتم سمت راه پله ها و ازشون بالا رفتم تا رسیدم به پشت بودم به کوک زنگ زدم
ویو کوک
سرم ات تمام شد پرستار سرم را از دست ات در اورد و میخواستم دستش را بگیرم که سریع رفت بیرون رفت سمت راه پله ها بعد گوشیم زنگ خورد ات بود
ات: کوک من دوست دارم خداحافظ
تا خواستم چیزی بگم تلفن قطع شد و رفتم بیرون اعضا هم باهام اومدن هممون تو شوک بودیم ات بالا پشت بوم بود
اعضا: ات بیا اینطرف
کوک: ات همین الان بیا اینجا
[نکته بچه ها اعضا و کوک بالا پشت بومنو ]
ات: برا چی باید برات مهم باشه چه زنده چه مرده ام
کوک: ات بیا باهم درستش کنیم
ات: منا ببخشید ولی دیگه نمیتوانم دوون بیارم میدونی چقدر امروز بام بد ضربه ایی زدی
کوک منا ببخش که نفهمیدم دوسم نداری و مانع از عشقت شودم و ممنونم این یه سال کنارم بودی
اعضا از همتون ممنونم و اگه بدی بهتدن کردم ببخشید
خداحافظ
ویو کوک
وقتی گفت خداحافظ خودشا انداخت پایین اشک تو چشمام جمع شده بود و احساس گناه میکردم با اعضا باسرعت به سمت پایین رفتیم دیدیم جنازه ات پره خونه نشسام بالا سرش و گریه میکردم و دیگه نمیتوانتم کاریکنم که رفتم تو همون اتاقی که ات بود زیر بلشتش یه نامه بود بازش کردم و خواندم
سلام کسی که داری این نامه را میخوانی کوک میدانم دوسم نداشتی اشکالی هم نداره اگه عذاب و وجدان گرفتی نه اینطوری نیست من وقتی اعضا بیرون از اتاق بودن دکتر اومد پیشم و گفت قلبم خیلی ضعیفه و شاید یه هفته زنده بمونم خودم را از دردش خلاص کردم پس اگه من مردم برو و عشق واقعیت را پیدا کن و از همتون ممنونم که این یه سال کنارم بودید
ات
ممنون از همتون و خداحافظ
وقتی نامه تمام شد رفتم بیرون و دو روز دیگه نراسم خاکسپاری ات بود رفتم اونجا فقط، اشک میریختم
۴.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.