پارت چهارم🤤🍓
خواستم بیدارش کنم که یکی از دخترا گفت:بیدارش نکن بزار بخوابه.
+چشم.
خواستم برم کنار یکی دیگه بشینم جانگکوک دستمو گرفت و منو روی پای خودش نشوند.
از خجالت اب شدم.
دم گوشش گفتم+جانگکوک بزار برم بشینم الان معلم میاد.
_معلم امروز نمیاد زنش داره زایمان میکنه برا همین ساعت اول کلاس نداریم
+بزار سر جام بشینم
_نمی خوام.
به کلاس نگاه کردم دخترا که کارد میزدی خونشون در نمیومد پسرا هم که نصفشون خواب بودن نصفشونم مسخره بازی میکردن.
جانگکوک سرشو گزاشته بود رو شونم.
دختر_جنگکوک اوپا میشه اینو برام باز کنی؟
جانگکوک به ختره نگاه کرد.
_مگه من اوپاتم هان بعد بطری رو ازش گرفت درشو باز کرد و بعد ابو خورد دختر دهنش رو زمین بود.
از بغل جانگکوک در اومدم و سر جام نشستم.
کتابمو در اوردم و شروع کردم به خوندن.
+جانگکوک حداقل درس زنگ بعدی رو بخون.
_خوابم میاد.
+باشه فقط امتحان داریم هاااا.
_تو بهم کمک میکنی مگنه؟
+این تقلبو نامردیه درستو بخون خوب.
_به حرف ددی گوش کن.
+باشه.
زنگ خورد داشتم میرفتم تو محوطه ی حیاط که یکی از پسرا دستشو به علامت شماره دادن برام تکون داد.
اومد جلو.
پسر_میتونم شمارتو داشته باشم؟
+من؟
_پس کی.
دستی دور کمرم حلقه شد.
جانگکوک بود_گمشو به دوست دخترم چیکار داری.
:ببخشید اقای جئون نمیدونستم دوست دختر شماس.
به من نگاه کرد:ببخشید
و رفت.
_با پسره چیکار میکردی.
+هیچی گفت شمارمو میخواد.
_میخواستی بهش بدی؟
+اره مگه چیه.
ی نگه وحشتناک بهم انداخت_وقتی با منی حق نداری شمارتو به پسرای دیگه بدی.
+باشه حالا چرا اینطوری شدی؟
_برو درستو بخون.
+ااا هولم نده.
از زبان هانی:
صبحانه رو خوردم و سریع رفتم دانشگاه.
استاد اومد یکم چرتو و پرت گفتو کلی درس داد و بعد رفت.
رفتم تو حیاط دانشگاه داشتم با سونیا حرف میزدم که یهو بارون اومد.
+شت ی امروزو ماشین نیاوردم ها .
_بیا بامن بریم خونه.
+نه ممنون باید برم دیگه بای تا ی ساعت دیگه میبینمت.
_باشه هر جور راحتی.
توخیابون بودن داشتم یخ میزدم از سرما.
ی ماشین جلوی پام ترمز کرد از ترس گرخیدم بخدا.
شیطونه میگه دوتا فوش ابدار بدم بهش.
شیشه ی ماشین اومد پایین.
تهیونگ بود.
+سکته کردم نمیتونستی مث ادم ترمز کنی؟
_عجب ادمی تو سوار شو خیس شدی.
+راحتم.
_باشه پس بای.
شیشه رو داشت میداد بالا.
مغز هانی+خاک توسرت سوارشو.
+چشم.
خواستم برم کنار یکی دیگه بشینم جانگکوک دستمو گرفت و منو روی پای خودش نشوند.
از خجالت اب شدم.
دم گوشش گفتم+جانگکوک بزار برم بشینم الان معلم میاد.
_معلم امروز نمیاد زنش داره زایمان میکنه برا همین ساعت اول کلاس نداریم
+بزار سر جام بشینم
_نمی خوام.
به کلاس نگاه کردم دخترا که کارد میزدی خونشون در نمیومد پسرا هم که نصفشون خواب بودن نصفشونم مسخره بازی میکردن.
جانگکوک سرشو گزاشته بود رو شونم.
دختر_جنگکوک اوپا میشه اینو برام باز کنی؟
جانگکوک به ختره نگاه کرد.
_مگه من اوپاتم هان بعد بطری رو ازش گرفت درشو باز کرد و بعد ابو خورد دختر دهنش رو زمین بود.
از بغل جانگکوک در اومدم و سر جام نشستم.
کتابمو در اوردم و شروع کردم به خوندن.
+جانگکوک حداقل درس زنگ بعدی رو بخون.
_خوابم میاد.
+باشه فقط امتحان داریم هاااا.
_تو بهم کمک میکنی مگنه؟
+این تقلبو نامردیه درستو بخون خوب.
_به حرف ددی گوش کن.
+باشه.
زنگ خورد داشتم میرفتم تو محوطه ی حیاط که یکی از پسرا دستشو به علامت شماره دادن برام تکون داد.
اومد جلو.
پسر_میتونم شمارتو داشته باشم؟
+من؟
_پس کی.
دستی دور کمرم حلقه شد.
جانگکوک بود_گمشو به دوست دخترم چیکار داری.
:ببخشید اقای جئون نمیدونستم دوست دختر شماس.
به من نگاه کرد:ببخشید
و رفت.
_با پسره چیکار میکردی.
+هیچی گفت شمارمو میخواد.
_میخواستی بهش بدی؟
+اره مگه چیه.
ی نگه وحشتناک بهم انداخت_وقتی با منی حق نداری شمارتو به پسرای دیگه بدی.
+باشه حالا چرا اینطوری شدی؟
_برو درستو بخون.
+ااا هولم نده.
از زبان هانی:
صبحانه رو خوردم و سریع رفتم دانشگاه.
استاد اومد یکم چرتو و پرت گفتو کلی درس داد و بعد رفت.
رفتم تو حیاط دانشگاه داشتم با سونیا حرف میزدم که یهو بارون اومد.
+شت ی امروزو ماشین نیاوردم ها .
_بیا بامن بریم خونه.
+نه ممنون باید برم دیگه بای تا ی ساعت دیگه میبینمت.
_باشه هر جور راحتی.
توخیابون بودن داشتم یخ میزدم از سرما.
ی ماشین جلوی پام ترمز کرد از ترس گرخیدم بخدا.
شیطونه میگه دوتا فوش ابدار بدم بهش.
شیشه ی ماشین اومد پایین.
تهیونگ بود.
+سکته کردم نمیتونستی مث ادم ترمز کنی؟
_عجب ادمی تو سوار شو خیس شدی.
+راحتم.
_باشه پس بای.
شیشه رو داشت میداد بالا.
مغز هانی+خاک توسرت سوارشو.
۲۰.۱k
۰۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.