فیک ازدواج اجباری پارت 2 🖤
بچه ها لایک یادتون نره ❤
🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤
ویو کوک
می خواستم به ات درباره قوانین بگم که یهو راننده گفت ارباب رسیدیم (چیه انتظار داشتین چه اتفاقی بیوفته.؟ 😂😂)
ویو ات
عمارتوکه دیدم برگام ریخت خیلیییییییییی بزرگ بود و دو تا بادیگارد جلوی در بزرگ عمارت وایستاده بودند
ویو ادمین
جونگ کوک از در ورودی رد شد و در حال عمارت را باز کرد و اجوما کوک رو دید و بقلش کرد کوک هم متقابل اجوما رو بقل کرد کمی بعد اجوما با لبخن به ات نگاهکرد و گفت: پسرم معرفی می نمیکنی؟
_: ات هست از پدرش خریدمش
+: سلام
اجوم: سلام دخترم خوش اومدی
کوک: آها راستی اجوما میشه به ات قوانین رو بگی؟
اجوما: باشه پسرم تو برو لباساتو عوض کن
کوک: باشه اجوما
("نکته: بچه ها خونه ی کوک از پدر و مادرش جداست و این تمارت مال خودشه")
کوک رفت
اجوما دخترم ببین: قانون یک جونگ کوک رو ارباب صدا میزنی
قانون دو تو متاسفانه باید هر روز برا ارباب غذا درست کنی و از این به بعد بردهو خدمتکارشی
قانون سه رو حرف های ارباب حرف نمیزنی
قانون چهار دست به شیر موزاش نمیزنی
اگه اینها رو رعابت نکنی تنبیه میشیر
+: اجوما چه تنبیهی
اجوما: بیا تا نشونت بدم
اجوما ات رو برد رو بروی یک اتاقیکه درش سیاه بود و روش با رنگ قرمز نوشته شده بود'''' مرگ''''
اجوما: تو این اتاق پره وسایل شکنجس و اگه کسی داخلش بره دیگه سالم و زنده بیرون نمیاد اگه کسی از حرف های ارباب سر پیچی کنه جونگ کوک میارتش اینجا
همون موقع جونگ کوک اومد وگفت:.................................
🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤
ویو کوک
می خواستم به ات درباره قوانین بگم که یهو راننده گفت ارباب رسیدیم (چیه انتظار داشتین چه اتفاقی بیوفته.؟ 😂😂)
ویو ات
عمارتوکه دیدم برگام ریخت خیلیییییییییی بزرگ بود و دو تا بادیگارد جلوی در بزرگ عمارت وایستاده بودند
ویو ادمین
جونگ کوک از در ورودی رد شد و در حال عمارت را باز کرد و اجوما کوک رو دید و بقلش کرد کوک هم متقابل اجوما رو بقل کرد کمی بعد اجوما با لبخن به ات نگاهکرد و گفت: پسرم معرفی می نمیکنی؟
_: ات هست از پدرش خریدمش
+: سلام
اجوم: سلام دخترم خوش اومدی
کوک: آها راستی اجوما میشه به ات قوانین رو بگی؟
اجوما: باشه پسرم تو برو لباساتو عوض کن
کوک: باشه اجوما
("نکته: بچه ها خونه ی کوک از پدر و مادرش جداست و این تمارت مال خودشه")
کوک رفت
اجوما دخترم ببین: قانون یک جونگ کوک رو ارباب صدا میزنی
قانون دو تو متاسفانه باید هر روز برا ارباب غذا درست کنی و از این به بعد بردهو خدمتکارشی
قانون سه رو حرف های ارباب حرف نمیزنی
قانون چهار دست به شیر موزاش نمیزنی
اگه اینها رو رعابت نکنی تنبیه میشیر
+: اجوما چه تنبیهی
اجوما: بیا تا نشونت بدم
اجوما ات رو برد رو بروی یک اتاقیکه درش سیاه بود و روش با رنگ قرمز نوشته شده بود'''' مرگ''''
اجوما: تو این اتاق پره وسایل شکنجس و اگه کسی داخلش بره دیگه سالم و زنده بیرون نمیاد اگه کسی از حرف های ارباب سر پیچی کنه جونگ کوک میارتش اینجا
همون موقع جونگ کوک اومد وگفت:.................................
۱۲.۷k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.