سناریو فیک
خانواده بد
P6
ات ویو:
اون پسره خیلی جذاب بود ولی خیلی عوضی بود پطور جرعت کرد وقتی چیزی راجب من نمیدونه بهم بگه هرزه راستش وقتی بهم گفت هرزه یاد ۶ سال پیش افتادم اون شبی که بابام بهم گفت هرزه رفتم توی کلاسم چند دقیقه همینجور تو گوشیم داشتم جواب زیردستای شرکتمو میدادم که اون دوتا پسر رو دیدم ولی محلشون ندادم و به پیام دادن ادامه دادم
تهیونگ ویو:
اون دختره خیلی خشگل و جذاب بود حتی استایلشم جذاب بود وقتی بهم مشت زد باورم نمیشد یه دختر انقدر زور داشته باشه با جونکوک (بچه ها تهیونگ و جونکوک دوستای صمیمی هستن و از ۹ سالگی باهم دوست بودن) رفتم توی کلاسم که دیدم اون دختره هم توی کلاسم دیدم بهم محل نمیده جای تعجب آخه هر دختری منو ببینه نمیتونه چشم از روم بردار بیخیالش شدم و رفتم بالای سر دختره نشستم دیدم داره توی گوشیش اسم یه شرکت میره اسمش برام خیلی آشنا بود EUP خدایا کجا دیدمش آها یادم اومد اون یکی از معروف ترین شرکتای مد و فشن توی کره هست یعنی اون دختره چه ربطی به شرکت داره؟ همینجور تو فکر بودم که استاد اومد توی کلاس و تعظیم کریم و نشستیم
ببخشید کم بود اصلا حال نداشتم
#سناریوفیک
P6
ات ویو:
اون پسره خیلی جذاب بود ولی خیلی عوضی بود پطور جرعت کرد وقتی چیزی راجب من نمیدونه بهم بگه هرزه راستش وقتی بهم گفت هرزه یاد ۶ سال پیش افتادم اون شبی که بابام بهم گفت هرزه رفتم توی کلاسم چند دقیقه همینجور تو گوشیم داشتم جواب زیردستای شرکتمو میدادم که اون دوتا پسر رو دیدم ولی محلشون ندادم و به پیام دادن ادامه دادم
تهیونگ ویو:
اون دختره خیلی خشگل و جذاب بود حتی استایلشم جذاب بود وقتی بهم مشت زد باورم نمیشد یه دختر انقدر زور داشته باشه با جونکوک (بچه ها تهیونگ و جونکوک دوستای صمیمی هستن و از ۹ سالگی باهم دوست بودن) رفتم توی کلاسم که دیدم اون دختره هم توی کلاسم دیدم بهم محل نمیده جای تعجب آخه هر دختری منو ببینه نمیتونه چشم از روم بردار بیخیالش شدم و رفتم بالای سر دختره نشستم دیدم داره توی گوشیش اسم یه شرکت میره اسمش برام خیلی آشنا بود EUP خدایا کجا دیدمش آها یادم اومد اون یکی از معروف ترین شرکتای مد و فشن توی کره هست یعنی اون دختره چه ربطی به شرکت داره؟ همینجور تو فکر بودم که استاد اومد توی کلاس و تعظیم کریم و نشستیم
ببخشید کم بود اصلا حال نداشتم
#سناریوفیک
۲۵۴
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.