درخاستی♡میتسوری و اوبانای.هنتای.پارت۳
از زبان میتسوری:
کیمونوم رو باز کرد. سمت سینم رفت یه سمتشو مک زد و با اون یکی بازی میکرد. ناله هم بلند شد.روی تنم مارک گذاشت و سمت سینه ی اون ورم رفت. دستشو وارد عضوم کرد و مالش میداد. ناله هم بلند تر و بلند تر میشد تا اینکه کم کم عضوش رو وارد عضوم کرد بدون اینکه عادت کنم شروع به تلنبه زدن کرد. کم کم ناله های مردونه ی اوبانای هم صورت گرفت و ناله های من بلند تر شد.
از زبان راوی:
میتسوری: اوبانای... خا... خاهش.. می....اهههه.... میکنم... ت...اههه... تمومش ک.... کن...
اوبانای: د.... دست.... اههههه..... خودم.... نی.. نیست... کم.... کم کم... عا... عادت میکنی....
منتظر پارت۴(اخر) باشین البته با کمی تاخیر 😅
کیمونوم رو باز کرد. سمت سینم رفت یه سمتشو مک زد و با اون یکی بازی میکرد. ناله هم بلند شد.روی تنم مارک گذاشت و سمت سینه ی اون ورم رفت. دستشو وارد عضوم کرد و مالش میداد. ناله هم بلند تر و بلند تر میشد تا اینکه کم کم عضوش رو وارد عضوم کرد بدون اینکه عادت کنم شروع به تلنبه زدن کرد. کم کم ناله های مردونه ی اوبانای هم صورت گرفت و ناله های من بلند تر شد.
از زبان راوی:
میتسوری: اوبانای... خا... خاهش.. می....اهههه.... میکنم... ت...اههه... تمومش ک.... کن...
اوبانای: د.... دست.... اههههه..... خودم.... نی.. نیست... کم.... کم کم... عا... عادت میکنی....
منتظر پارت۴(اخر) باشین البته با کمی تاخیر 😅
۷.۳k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.