p12
جیمین: داری چیکار می کنی لعنتی
جیمین از کجا اومد؟ انگار شوگا میدونست قراره بیاد... اما اخه وسط کیس؟ نمیشد یوقت دیگه بیای؟ البته از دیدنش خیییییلیییی خوشحال شدم
جیمین: شما داشتین چیکار می کردییین(داد)
ات: جیمین... دلم برات تنگ شده بود
رفتم بغلش کردم، اونم بغلم کرد
جیمین: حالت خوبه؟ اون عوضی چیکارت کرده؟
شوگا: سلام برادر زن
ات: شوگاا
جیمین: برادر زن؟ یعنی چی؟
ات: خ... خب متو شوگا همو... دوست داریم
جیمین: یهنی چی؟ تو دشمن برادرتو دوست داری؟
شوگا: بیا دیگه دشمن نباشیم
ات: جیمییین(خودشو کیوت میکنه)
جیمین: نکن... باشه... باورم نمیشه من بخواطر نواهرم با دشمن بزرگ و چند سالم صلح کردم
ات: مرسیییی... مبدونستی خیلی دوستت دارمممم
شوگا: سر منم خورد از بس در مورد خوبی تو گفت
جیمین: خواهرمنه دیگه... بیا بریم خونه
ات: باشه
شوگا: یعنی به این راحتی میخوای از پیشم برییی
ات: نه... به هر حال دوباره همو میبینیم
شوگا: باشه خدافظ
اومد بغلم کرد
جیمین: خیلی خب همو بوسیدینم زیادی بود پاشو بریم
ات: خنده....باشه بریم
کوک: من اومدم،دست به ات نزن... اینجا چخبره؟ چرا این اتو بغل کرده؟
ته: نفس کشششش..... یکی توضیح بده
شوگا: حق ندارم دوست دخترمو بغل کنم؟؟
ته و کوک: چیی؟... جیمیین
ات: خنده... شما دوتا خیلی با مزه این
جیمین:خنده... اره این دوتا مرغ عاشق همو دوست دارن
ات: یااا جیمینا
شوگا: خب عاشق همیم مگه دروغه؟
ات: اره ولی این میگه مرغ عاشق
همه: خنده
جیمین: بیا بریم دیگه
ات: باشه.... خدافظ پیشی
شوگا:(خنده) خدافظ
جیمین: این پیشیه من موچیم... ابهت هر چی مافیاعع به چخ میدی
شوگا: منم همینو بهش گفتم
ات: این نشونه یه شجاع رودنمه
جیمین: شجاع بودنت کار دستت میده
ات: هووم شوگا نشونم داد کار دستم میده اما هنوز جرعتم کم نشده
جیمین: مگه چیکارت کرده؟
ات: هیچی
جیمین: هووم بریم
ات: باشه
رفتم سوار ماشین شدمو حرکت کردیم سمت عمارت خودمون
کوک: پس تو دوست دختر شوگایی
ات: اره
ته: جیمین، باورم نمیشه انقدر راحت قبول کردی
جیمین: خب خواهرم ازم خواست منم قبول کردم
ات: میدونستی خیلی دوستت دارم
جیمین: من بیشتر
ادامه دارد
فردا امتحانامون شروع میشه دیگه تا پایان امتحانات نمیتونم پارت بزارم
جیمین از کجا اومد؟ انگار شوگا میدونست قراره بیاد... اما اخه وسط کیس؟ نمیشد یوقت دیگه بیای؟ البته از دیدنش خیییییلیییی خوشحال شدم
جیمین: شما داشتین چیکار می کردییین(داد)
ات: جیمین... دلم برات تنگ شده بود
رفتم بغلش کردم، اونم بغلم کرد
جیمین: حالت خوبه؟ اون عوضی چیکارت کرده؟
شوگا: سلام برادر زن
ات: شوگاا
جیمین: برادر زن؟ یعنی چی؟
ات: خ... خب متو شوگا همو... دوست داریم
جیمین: یهنی چی؟ تو دشمن برادرتو دوست داری؟
شوگا: بیا دیگه دشمن نباشیم
ات: جیمییین(خودشو کیوت میکنه)
جیمین: نکن... باشه... باورم نمیشه من بخواطر نواهرم با دشمن بزرگ و چند سالم صلح کردم
ات: مرسیییی... مبدونستی خیلی دوستت دارمممم
شوگا: سر منم خورد از بس در مورد خوبی تو گفت
جیمین: خواهرمنه دیگه... بیا بریم خونه
ات: باشه
شوگا: یعنی به این راحتی میخوای از پیشم برییی
ات: نه... به هر حال دوباره همو میبینیم
شوگا: باشه خدافظ
اومد بغلم کرد
جیمین: خیلی خب همو بوسیدینم زیادی بود پاشو بریم
ات: خنده....باشه بریم
کوک: من اومدم،دست به ات نزن... اینجا چخبره؟ چرا این اتو بغل کرده؟
ته: نفس کشششش..... یکی توضیح بده
شوگا: حق ندارم دوست دخترمو بغل کنم؟؟
ته و کوک: چیی؟... جیمیین
ات: خنده... شما دوتا خیلی با مزه این
جیمین:خنده... اره این دوتا مرغ عاشق همو دوست دارن
ات: یااا جیمینا
شوگا: خب عاشق همیم مگه دروغه؟
ات: اره ولی این میگه مرغ عاشق
همه: خنده
جیمین: بیا بریم دیگه
ات: باشه.... خدافظ پیشی
شوگا:(خنده) خدافظ
جیمین: این پیشیه من موچیم... ابهت هر چی مافیاعع به چخ میدی
شوگا: منم همینو بهش گفتم
ات: این نشونه یه شجاع رودنمه
جیمین: شجاع بودنت کار دستت میده
ات: هووم شوگا نشونم داد کار دستم میده اما هنوز جرعتم کم نشده
جیمین: مگه چیکارت کرده؟
ات: هیچی
جیمین: هووم بریم
ات: باشه
رفتم سوار ماشین شدمو حرکت کردیم سمت عمارت خودمون
کوک: پس تو دوست دختر شوگایی
ات: اره
ته: جیمین، باورم نمیشه انقدر راحت قبول کردی
جیمین: خب خواهرم ازم خواست منم قبول کردم
ات: میدونستی خیلی دوستت دارم
جیمین: من بیشتر
ادامه دارد
فردا امتحانامون شروع میشه دیگه تا پایان امتحانات نمیتونم پارت بزارم
۲۴.۴k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.