p2
p2
_آه..* دستش را روی پیشونیش قرار داد،درحال فکر کردن بود که چجوری بخوابونتت؟! با یاداوری چند بسته قرص خواب اور که بعضی وقت ها خودش ازشون استفاده میکرد لبخند کمرنگی زد بهت نگاه کرد و از زانوهاش بلند شد به سمت اشپز خانه رف و قرص را برداشت،یک لیوان بزرگ روی اپن قرار داد و بعد محتوای توی پارچ را به لیوان ریخت،بعد از پر شدن لیوان یکی از قرص هارا داخلش انداخت و با قاشق شروع به هم زدنش کرد تا کل قرص تیکه تیکه بشه و ازدید محو بشه.
سرش را بالا گرفت و به تو که داشتی با انگشتات بازی میکردی نگاه کرد
اروم و ساکت که فقط بتونه خودش بشنوه حرف زد
_متاسفم عشقم..تنها راهش همین بود..
البته درکنار اون تنبیه های خودشم داشت برای فردا اماده میکرد!
لیوان رابرداشت و به سمت تو امد..کنارت روی مبل نشست و لیوان را توی دستت قرار داد با لبخند مهربونش لب زد
_ عشقم..بیا یکم اب بخور..
لیوان را نزدیک لب هاش کرد و جدی گفت
=هیونجین..(کشدار) اجازه داره..منووو(کشدار) اینجوری صدا بزنه..فهمیدی؟(تهدید وار)
بخاطر وضعت خنده ریزی کرد و زود سرش را تکان داد
_معذرت..
بعداز خوردن همه اب لیوان راروی میز جلوات قرار دادی و سپس سرت را روی سینه هیونجین گذاشتی..قرص ها اثر کرده بود..
=هیونجینم از تو خوشگلتره..و از تو مهربون تره..ولی چرا بوی اونو میدی؟
حرفت باعث شد دوباره خنده ریزی بکنه
_شاید ممکنه..هیونجینت باشم؟
زود سرت را از سینه اش فاصله دادی و با جدیت نگاه کردی
=نخیرممم..(کشدار) هیونجین من مثل تو نیست...از تو جنتلمته دزد بی وجدان
_ اه..حالاعم شدم دزد..
لحظه ای نگاهش را داد به ساعتِ روی دیوار .. و دوباره به چهره تو نگاه کرد اما اینبار چهره غرق در خوابت بود
یکی از دستاشو زیرِ زانو هات قرار داد و اون یکی را زیر پهلو هات و تورو به اغوشِ بزرگش دعوت کرد..
از مبل بلند شد و به سمت پله ها رفت..یکی یکی..از پله ها بالا میامد که به اتاق خوابِ مشترکتون رسید..اول در را فاصله داد و بعد واردش شد،به سمت تخت رفت و اروم جسم بی روح تورو توش قرار داد..
فاصله کمی بین صورت هاتون بود..حتی توی اون موقعه هم زیادی لبات قشنگ بود..
مثل یک شکلات...زیادی براش شیرین بودن..
بیشتر از قبل صورتش را نزدیک کرد و لب هایش را روی لب هایت قرار داد..و یک بوسه کوتاهی روی لبات کاشت..
"end
_آه..* دستش را روی پیشونیش قرار داد،درحال فکر کردن بود که چجوری بخوابونتت؟! با یاداوری چند بسته قرص خواب اور که بعضی وقت ها خودش ازشون استفاده میکرد لبخند کمرنگی زد بهت نگاه کرد و از زانوهاش بلند شد به سمت اشپز خانه رف و قرص را برداشت،یک لیوان بزرگ روی اپن قرار داد و بعد محتوای توی پارچ را به لیوان ریخت،بعد از پر شدن لیوان یکی از قرص هارا داخلش انداخت و با قاشق شروع به هم زدنش کرد تا کل قرص تیکه تیکه بشه و ازدید محو بشه.
سرش را بالا گرفت و به تو که داشتی با انگشتات بازی میکردی نگاه کرد
اروم و ساکت که فقط بتونه خودش بشنوه حرف زد
_متاسفم عشقم..تنها راهش همین بود..
البته درکنار اون تنبیه های خودشم داشت برای فردا اماده میکرد!
لیوان رابرداشت و به سمت تو امد..کنارت روی مبل نشست و لیوان را توی دستت قرار داد با لبخند مهربونش لب زد
_ عشقم..بیا یکم اب بخور..
لیوان را نزدیک لب هاش کرد و جدی گفت
=هیونجین..(کشدار) اجازه داره..منووو(کشدار) اینجوری صدا بزنه..فهمیدی؟(تهدید وار)
بخاطر وضعت خنده ریزی کرد و زود سرش را تکان داد
_معذرت..
بعداز خوردن همه اب لیوان راروی میز جلوات قرار دادی و سپس سرت را روی سینه هیونجین گذاشتی..قرص ها اثر کرده بود..
=هیونجینم از تو خوشگلتره..و از تو مهربون تره..ولی چرا بوی اونو میدی؟
حرفت باعث شد دوباره خنده ریزی بکنه
_شاید ممکنه..هیونجینت باشم؟
زود سرت را از سینه اش فاصله دادی و با جدیت نگاه کردی
=نخیرممم..(کشدار) هیونجین من مثل تو نیست...از تو جنتلمته دزد بی وجدان
_ اه..حالاعم شدم دزد..
لحظه ای نگاهش را داد به ساعتِ روی دیوار .. و دوباره به چهره تو نگاه کرد اما اینبار چهره غرق در خوابت بود
یکی از دستاشو زیرِ زانو هات قرار داد و اون یکی را زیر پهلو هات و تورو به اغوشِ بزرگش دعوت کرد..
از مبل بلند شد و به سمت پله ها رفت..یکی یکی..از پله ها بالا میامد که به اتاق خوابِ مشترکتون رسید..اول در را فاصله داد و بعد واردش شد،به سمت تخت رفت و اروم جسم بی روح تورو توش قرار داد..
فاصله کمی بین صورت هاتون بود..حتی توی اون موقعه هم زیادی لبات قشنگ بود..
مثل یک شکلات...زیادی براش شیرین بودن..
بیشتر از قبل صورتش را نزدیک کرد و لب هایش را روی لب هایت قرار داد..و یک بوسه کوتاهی روی لبات کاشت..
"end
۱۹.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.