ازدواج اجباری پارت ۲۹
ایسر:اووووو بر منکرش لعنت
مین سو:بلهههههه😌خب نمیخوای نظر بدی چطور شدم؟
آیسر: وایییییی خدااااا لباست خیلی نازه عالی شدی
مین سو:مرسییییییی
بعد اومد بغلم
مین سو: پس سئون کجاس؟ قرار شد اونم بیاد که
ایسر:گفت میره پیش داماد
مین سو: اینگار خواهره کوکه یعنی چی😐
آیسر: من که اومدم☺
مین سو: تو که عشقققق منییییییی برا همینه که میگم از خواهرم به من نزدیک تری😐☺
سئون ویو
قبالا برای اینکه بخوام کوک و ببینم باید جون میدادم ولیی الان نگاه.....شده دامادمون اخه چرااااا بایس من باید با خواهرم ازدواج کنههههه تففففف تو این زندگیییی .....قرار شد ایسر بره پیشه مین سو پس من میرم پیشه کوک بعد ۱۰ مین بالاخره رسیدم ادرسی که کوک فرستاد همه اعضا اونجا بودن واهههههه چه باحاللللللل چه جذابببببب رفتم سمتشون
سئون: سیلامممممممم
اونا کا متوجه اومدن من نشده بودن با دادم ترسیدن
نانجون: اهههههههه توهم که مثل خواهرتی اییییی گوشممممم
سئون: 😄😄😄
جین: سلام ورپریده😄خوبی
جیهوپ: سلامم👐
سئون: اره خوبم شما خوبین😄
جیمین: ما خوبیم😊
سئون: سلامممم اقای مین یونگی خوب هستین ....بعلهههه منم خوبم عاااااا خانواده سلام میرسونن ...سلامت باشید😐😄
شوگا: عاااا ممنون 😐😄
سئون: خواهش میکنم 😅 امروز چی شده ایقد ساکتین هاااااااا تهیونگ......تهههههههه
ته: عااا ....بله
سئون: خوبی
ته: اره خوبم تو خوبی
سئون: خوبمم
شوگا: راستی تو واسه چی اومدی اینجا تو مگه نباید پیش خواهرت باشی😐
سئون: خببب ......از اونجاییی که دختر خعلیی مهربونیی هستم اومدم طرف داماد😇
شوگا: عهههه ..... ولی من همچین فکری نمکنم😐
سئون:😐😐عاممم بخیال کوک کجاس
کوک: من اینجام
سئون: واهههههه چه خوشتیپ شدیییی حتماا خواهرم برات غش میکنه
کوک:😃😄هممم ولی تو بِپا یه نفر دیگ واسه تو غش نکنه😄
سئون: چیی؟😐
ته:😳😳اهممم..... بنظرم بریم دیگ
کوک: اره بریم 😃😃
همه رفتن سوار ماشین شدن....... ماشین کوک که ماشین عروس داماد بود جین و نامجون هم که باهم رفتن خواستم برم سوار ماشین جیمین بشم که جیهوپ و شوگا سوار شده بودن و رو به جیمین گفتم: هممم پس من با چی بیام
جیمین: با ماشین تهیونگ بیا دیگه خالیه🤭
خواستم حرف بزنم که گازشو گرفت و رفت ..... این چش بود😐 رفتم سمت تهیونگ سوار ماشین بود دو تقه زدم به شیشه که شیشه و کشید پایین
سئون: می تونم باهات بیام😐
تهیونگ: کجا؟😳
سئون: تا باغ دیگ
تهیونگ: اهاان ....نه یعنی اره سوار شو
وااا رفتم در عقب و باز کنم که گفت بیا جلو بشین بهترررر میرم جلو رفتم در جلو باز کردم و نشستم تو راه سکوت بود تا اینکه
ته: میگمم...تو چند سالته
سئون: ۱۷ یه ماه دیگ میرم ۱۸ چطور
ته:همنجوری منم...
سئون:۲۶ سالته همم و خیلیییی جذاب و خفنی
ته:.....
ادامه پارت بعد💙
کامنتت😃
مین سو:بلهههههه😌خب نمیخوای نظر بدی چطور شدم؟
آیسر: وایییییی خدااااا لباست خیلی نازه عالی شدی
مین سو:مرسییییییی
بعد اومد بغلم
مین سو: پس سئون کجاس؟ قرار شد اونم بیاد که
ایسر:گفت میره پیش داماد
مین سو: اینگار خواهره کوکه یعنی چی😐
آیسر: من که اومدم☺
مین سو: تو که عشقققق منییییییی برا همینه که میگم از خواهرم به من نزدیک تری😐☺
سئون ویو
قبالا برای اینکه بخوام کوک و ببینم باید جون میدادم ولیی الان نگاه.....شده دامادمون اخه چرااااا بایس من باید با خواهرم ازدواج کنههههه تففففف تو این زندگیییی .....قرار شد ایسر بره پیشه مین سو پس من میرم پیشه کوک بعد ۱۰ مین بالاخره رسیدم ادرسی که کوک فرستاد همه اعضا اونجا بودن واهههههه چه باحاللللللل چه جذابببببب رفتم سمتشون
سئون: سیلامممممممم
اونا کا متوجه اومدن من نشده بودن با دادم ترسیدن
نانجون: اهههههههه توهم که مثل خواهرتی اییییی گوشممممم
سئون: 😄😄😄
جین: سلام ورپریده😄خوبی
جیهوپ: سلامم👐
سئون: اره خوبم شما خوبین😄
جیمین: ما خوبیم😊
سئون: سلامممم اقای مین یونگی خوب هستین ....بعلهههه منم خوبم عاااااا خانواده سلام میرسونن ...سلامت باشید😐😄
شوگا: عاااا ممنون 😐😄
سئون: خواهش میکنم 😅 امروز چی شده ایقد ساکتین هاااااااا تهیونگ......تهههههههه
ته: عااا ....بله
سئون: خوبی
ته: اره خوبم تو خوبی
سئون: خوبمم
شوگا: راستی تو واسه چی اومدی اینجا تو مگه نباید پیش خواهرت باشی😐
سئون: خببب ......از اونجاییی که دختر خعلیی مهربونیی هستم اومدم طرف داماد😇
شوگا: عهههه ..... ولی من همچین فکری نمکنم😐
سئون:😐😐عاممم بخیال کوک کجاس
کوک: من اینجام
سئون: واهههههه چه خوشتیپ شدیییی حتماا خواهرم برات غش میکنه
کوک:😃😄هممم ولی تو بِپا یه نفر دیگ واسه تو غش نکنه😄
سئون: چیی؟😐
ته:😳😳اهممم..... بنظرم بریم دیگ
کوک: اره بریم 😃😃
همه رفتن سوار ماشین شدن....... ماشین کوک که ماشین عروس داماد بود جین و نامجون هم که باهم رفتن خواستم برم سوار ماشین جیمین بشم که جیهوپ و شوگا سوار شده بودن و رو به جیمین گفتم: هممم پس من با چی بیام
جیمین: با ماشین تهیونگ بیا دیگه خالیه🤭
خواستم حرف بزنم که گازشو گرفت و رفت ..... این چش بود😐 رفتم سمت تهیونگ سوار ماشین بود دو تقه زدم به شیشه که شیشه و کشید پایین
سئون: می تونم باهات بیام😐
تهیونگ: کجا؟😳
سئون: تا باغ دیگ
تهیونگ: اهاان ....نه یعنی اره سوار شو
وااا رفتم در عقب و باز کنم که گفت بیا جلو بشین بهترررر میرم جلو رفتم در جلو باز کردم و نشستم تو راه سکوت بود تا اینکه
ته: میگمم...تو چند سالته
سئون: ۱۷ یه ماه دیگ میرم ۱۸ چطور
ته:همنجوری منم...
سئون:۲۶ سالته همم و خیلیییی جذاب و خفنی
ته:.....
ادامه پارت بعد💙
کامنتت😃
۸۲.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.