قسمت 2 پارت 71 فقط خواهرو برادر بودیم .
ات: کیفم کجاست ؟
هیون: اجازه هست بیام تو؟
چان: ارع .
هیون: بیا کیفت و لباسات .
چان: ایس پک بزاریم خوب میشه؟
هیون: ارع ولی اول باید یه نگاهی بندازم .پاشو چپ و راست کردم دیدم پاش دررفته.
ات: اوپا درد میکنه .
چان: اوپا؟
هیون: از امروز من اوپا شدم .
چان: عه . یهو چشمم به دستبند هاشون افتاد ست بود.
ات: اخخخخ .
هیون: پات دررفته بود .
ات: خیلی ممنون .
هیون: 😊 تا فردا راه نرو تا بازم در نره .
ات: اوکی .
هیون: من رفتم توام استراحت کن و کاری داشتی زنگ یا پیم بده .
ات: اوکی ممنون . هیونجین رفت بیرون و چان هم از رگ گردنش معلوم بود اعصبانیه.
چان: من بیرونم .
ات: کجا میری؟
چان: جایی که ناراحت یا اعصبانیم نکنه !
ات: چیشد اخه .
چان: استراحت کن تمام .
ات: نه نرو وایسا باهات کار دارم .
چان: الان نه شاید شب هم نیومدم خونه .
ات: چان یه لحظه وایسا . پاشدم برم پیشش .
چان: مگه اوپات بهت نگفت بلند نشو .
ات: عیب نداره الان پام مهم نیست یهویی چیشد بهت؟
چان: اه اصن من خواهرم رو هیچ وقت نتونستم بشناسم .
ات: کاری نکن گریه کنم داری قلبم رو میشکنی !
چان: قلب ما قلب نیست که .
ات: چه مرگته؟
چان: با نزدیک ترین دوستم رفتی دستبند ست خریدی علاوه بر این بهش اوپا هم میگی شاید فراتر از اینا هست که من نمیدونم!
ات: حسودی کردی ؟
چان: اره چون نمیخوام کسی دوروبرت باشه .
ات: بیشور نمیدونی که برات چی خریدم زود لبریز میشی.
چان: داروندارم تویی پس ناراحتم نکن .
ات: اهوم بیا بغلم .
چان: حالا چی خریدی ؟
ات: الان کلتو له کنم؟
چان: چرا؟
ات: کاری کردی که گریم گرفت .
چان: خب من حق داشتم چون اعصبانی شدم .
ات: حالا بیا بشین .
چان: وایسا تو راه نرو .
ات: ها؟ . یدفعه ای منو بلند کرد .
چان: چرا تو خواهرم هستی؟
ات: نمیدونم اگه خواهرت نبودم باهام چیکار میکردی؟
چان: خب یکیشو کردم .
ات: اونم کیس هست .
چان: دقیقا .
ات: ببین یه بار لخت دیدمت تو هم امروز دیدی حداقل منو با حوله دیدی تو بدون حوله .
چان : 😅😅😅😂
ات:چیه .؟
چان: یه بار ندیدمت یه بار هم وقتی تو حموم سر خوردی دیدمت .
ات: اهه اون نه اون زمان من حوله داشتم .
چان: حالا هرچی .
ات:دقیقا .
چان: چرا اینقدر منو جذب خودت میکنی ؟
ات:من نمیکنم تو جذب میشی .
چان: عه حالا اینارو ولش سوپرایزت چی .
ات: اه بیا کیفم رو بده . باکس رو بیرون اوردم .
چان: اینه ؟
ات: اره یه نگاهی بنداز.
هیون: اجازه هست بیام تو؟
چان: ارع .
هیون: بیا کیفت و لباسات .
چان: ایس پک بزاریم خوب میشه؟
هیون: ارع ولی اول باید یه نگاهی بندازم .پاشو چپ و راست کردم دیدم پاش دررفته.
ات: اوپا درد میکنه .
چان: اوپا؟
هیون: از امروز من اوپا شدم .
چان: عه . یهو چشمم به دستبند هاشون افتاد ست بود.
ات: اخخخخ .
هیون: پات دررفته بود .
ات: خیلی ممنون .
هیون: 😊 تا فردا راه نرو تا بازم در نره .
ات: اوکی .
هیون: من رفتم توام استراحت کن و کاری داشتی زنگ یا پیم بده .
ات: اوکی ممنون . هیونجین رفت بیرون و چان هم از رگ گردنش معلوم بود اعصبانیه.
چان: من بیرونم .
ات: کجا میری؟
چان: جایی که ناراحت یا اعصبانیم نکنه !
ات: چیشد اخه .
چان: استراحت کن تمام .
ات: نه نرو وایسا باهات کار دارم .
چان: الان نه شاید شب هم نیومدم خونه .
ات: چان یه لحظه وایسا . پاشدم برم پیشش .
چان: مگه اوپات بهت نگفت بلند نشو .
ات: عیب نداره الان پام مهم نیست یهویی چیشد بهت؟
چان: اه اصن من خواهرم رو هیچ وقت نتونستم بشناسم .
ات: کاری نکن گریه کنم داری قلبم رو میشکنی !
چان: قلب ما قلب نیست که .
ات: چه مرگته؟
چان: با نزدیک ترین دوستم رفتی دستبند ست خریدی علاوه بر این بهش اوپا هم میگی شاید فراتر از اینا هست که من نمیدونم!
ات: حسودی کردی ؟
چان: اره چون نمیخوام کسی دوروبرت باشه .
ات: بیشور نمیدونی که برات چی خریدم زود لبریز میشی.
چان: داروندارم تویی پس ناراحتم نکن .
ات: اهوم بیا بغلم .
چان: حالا چی خریدی ؟
ات: الان کلتو له کنم؟
چان: چرا؟
ات: کاری کردی که گریم گرفت .
چان: خب من حق داشتم چون اعصبانی شدم .
ات: حالا بیا بشین .
چان: وایسا تو راه نرو .
ات: ها؟ . یدفعه ای منو بلند کرد .
چان: چرا تو خواهرم هستی؟
ات: نمیدونم اگه خواهرت نبودم باهام چیکار میکردی؟
چان: خب یکیشو کردم .
ات: اونم کیس هست .
چان: دقیقا .
ات: ببین یه بار لخت دیدمت تو هم امروز دیدی حداقل منو با حوله دیدی تو بدون حوله .
چان : 😅😅😅😂
ات:چیه .؟
چان: یه بار ندیدمت یه بار هم وقتی تو حموم سر خوردی دیدمت .
ات: اهه اون نه اون زمان من حوله داشتم .
چان: حالا هرچی .
ات:دقیقا .
چان: چرا اینقدر منو جذب خودت میکنی ؟
ات:من نمیکنم تو جذب میشی .
چان: عه حالا اینارو ولش سوپرایزت چی .
ات: اه بیا کیفم رو بده . باکس رو بیرون اوردم .
چان: اینه ؟
ات: اره یه نگاهی بنداز.
۷.۶k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.