خون آشام ترسناک من...🌑 part :۵
که یهو یکی از خدمتکارا اومد و با خودش یه معجون آورد
(علامت بابای کوک ؛)
؛باید این معجون رو بخوری تا به خونآشام تبدیل بشی اما خب احتمال مرگتم هست
_نه پدر
+کوک تو کاری نداشته باش،باشه میخورم
_اما ..
؛کوک گفتش که کاری نداشته باش
+(معجون رو گرفتم و خوردم )چند درصد احتمال مرگم هست
؛۹۰٪
_چ..چیی!
_ا.ت حالت خوبه
+ن نه سرم گیج میره ...میترسم کوک
_پدر یه کاری کن
؛به من مربوط نیست خودش میدونست که شاید با خوردن اون معجون جونشو از دست میده اینو من نمیتونم درست کنم
_ا.ت ...ا.ت حالت خوب میشه نترس مطمئنم
+کوک ...دوست دارم (غش کرد )
_نههههه ا.ت نه پدر توروخدا یکاری کن جون منو بگیر ر توروخدا (با داد و گریه )
؛بهت گفته بودم عشق انسان و یه خونآشام هیچوقت پایان خوبی ندارع مثل من و مادرت (بغض )....(رفت پسرشو بغل کرد)
میدونم سخته اما باید باهاش کنار بیای میدونم شاید دیگه عاشق نشی ...اما هیچوقت کم نیار میدونم زمین خوردی اما بلند شو و با اون عشقی که توی سینت حبس شده ادامه بده
........
گایز میدونم چرا شد اما باید زود تمومش میکردم که فیک های جدیدی که نوشتم رو آپ کنم ببخشید اگر چرت شده بگین !
(علامت بابای کوک ؛)
؛باید این معجون رو بخوری تا به خونآشام تبدیل بشی اما خب احتمال مرگتم هست
_نه پدر
+کوک تو کاری نداشته باش،باشه میخورم
_اما ..
؛کوک گفتش که کاری نداشته باش
+(معجون رو گرفتم و خوردم )چند درصد احتمال مرگم هست
؛۹۰٪
_چ..چیی!
_ا.ت حالت خوبه
+ن نه سرم گیج میره ...میترسم کوک
_پدر یه کاری کن
؛به من مربوط نیست خودش میدونست که شاید با خوردن اون معجون جونشو از دست میده اینو من نمیتونم درست کنم
_ا.ت ...ا.ت حالت خوب میشه نترس مطمئنم
+کوک ...دوست دارم (غش کرد )
_نههههه ا.ت نه پدر توروخدا یکاری کن جون منو بگیر ر توروخدا (با داد و گریه )
؛بهت گفته بودم عشق انسان و یه خونآشام هیچوقت پایان خوبی ندارع مثل من و مادرت (بغض )....(رفت پسرشو بغل کرد)
میدونم سخته اما باید باهاش کنار بیای میدونم شاید دیگه عاشق نشی ...اما هیچوقت کم نیار میدونم زمین خوردی اما بلند شو و با اون عشقی که توی سینت حبس شده ادامه بده
........
گایز میدونم چرا شد اما باید زود تمومش میکردم که فیک های جدیدی که نوشتم رو آپ کنم ببخشید اگر چرت شده بگین !
۱۱.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.