زن ایرانی کمک خلبان: توپولوف هواپيماي خوبي است
زن ایرانی کمک خلبان: توپولوف هواپيماي خوبي است
خلباني از كودكي از جمله شغلهاي مورد علاقه بسياري از افراد بوده است و شايد اين بازگردد به آرزوي ديرينه پرواز كه انسانها همواره آن را پيگيري كردهاند. در ايران خلباني براي زنان كمي شرايط سختيتري دارد و عملا در شرايط بسيار خاص اتفاق ميافتد اما اين امر سبب نشده تا بخشي از زنان علاقهمند به اين حرفه از آن دوري كنند. يكي از پنج كمك خلبان زن كشورمان در گفتوگويي با ايسنا ضمن اظهار تاسف از اينكه بسياري از خانمها قبل از من شروع كردند و هنوز جذب ايرلاين نشدهاند، ميگويد: خانمها ميتوانند وارد اين حرفه شوند اما در ايران بسياري از وجود خلبانان خانم تعجب ميكنند.
او آرزوي پرواز را دليل خلبان شدنش ميداند و به حمايت خانواده براي ورودش به اين حرفه اشاره و تصريح ميكند: پدرم براي اينكه خلبان شوم يك خانه فروخت.
علاوه بر شوق پرواز، از دغدغهاش براي تخريب سواحل شمال كشور و تبديل شدن آن به بافت مسكوني ميگويد و اضافه ميكند: تنها جايي كه از فراز آسمان ايران مثل الماس مي درخشد خط ساحلي درياي خزر است كه در حال از بين رفتن است، كشورهاي همسايه جنگلهاي مصنوعي احداث ميكنند تا بتوانند توريست جذب كنند اما، ما چيزي را كه داريم از دست مي دهيم.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، بهاره بزرگ زادگان از خلبانان جوان شركت هواپيماي ماهان است كه حاضر به گفت و گو با ما شد.
*چطور وارد حرفه خلباني شديد؟ با توجه به اينكه تعداد خانمهايي كه در اين حرفه مشغول به كار هستند در كشور ما چندان زياد نيست؟
- نوجواني و هزار اميد و آرزو؛ بلندپروازي! از سن 13 سالگي به خلباني علاقه داشتم، بعد از اينكه ديپلم گرفتم خانوادهام به من گفتند اگر يك خانم در شغل خلباني ديدي به سراغ اين حرفه برو. البته در آن زمان خانم بخشي درحال گذراندن دورههاي آموزشي و خانم ده بزرگي هم استاد خلبان بودند و قبل از انقلاب هم چندين خانم به اين حرفه مشغول بودند اما لايسنس نداشتند بنابراين اولين خانمي كه در اين حرفه لايسنس داشت خانم بخشي بود. به توصيه خانواده بچه خوبي شدم در رشته ديگر رشته الكترونيك دانشگاه آزاد تهران مركز ادامه تحصيل دادم اما باز گوشه چشمي به اين حرفه داشتم و بالاخره فهميدم كه به صورت آزاد امكان تحصيل در رشته خلباني وجود دارد. البته بايد هزينه ميكردم و هيچ تضميني براي آينده شغلي اين رشته وجود نداشت. اما ريسك كردم و خانوادهام با وجود اينكه ميدانستند خبري نميشود حمايتم كردند.
*از چه سالي دورههاي آموزشي را شروع كرديد؟
- از سال 78 از طريق مركز آموزش علوم و فنون كه اكنون متاسفانه چيزي از آن باقي نمانده است گذراندن دورههاي آموزشي را شروع كردم.
*رشته دانشگاهي را رها كرديد؟
- خير. در اين رشته ادامه تحصيل دادم اما فقط شب قبل از امتحان درس مي خواندم و به زور مدرك گرفتم، البته دو ترم بيشتر از درسم باقي نمانده بود.
*چند سال طول كشيد تا بتوانيد پرواز كنيد؟
- سال 83 و 84 توانستم پرواز كنم، در آن زمان مدارس خصوصي باز نشده بود و مدارس نيمه دولتي بودند كه دورههاي آموزشي را برگزار ميكردند. مدارك PPL ، CPL و INSTRUMENT را گرفتم و وارد بازار كار شدم.
*براي پيدا كردن شغل و جذب بازار كار شدن مشكلي نداشتيد؟
- خيلي مشكل بود. شركتهاي دولتي كه اصلا استقبال نميكردند، حتي ايران اير گفت خانم براي چه آمديد. اما شركتهاي خصوصي و به ويژه شركتهاي نوپا تا حدودي استقبال ميكردند.(در آن زمان جذب شركت هواپيمايي سفيران شدم و چندين ساعت با هواپيماي ايران 140 پرواز كردم، با همسرم هم آنجا آشنا شدم و سپس به تمام ايرلاينهاي موجود براي كار سر زديم. چه من كه خانم بودم و چه ايشان كه آقا بود. در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه در اين دوره زمانه واجبتر از آرزوي پرواز، يك لقمه نان است بنابراين تصميم گرفتيم كه معلم خلباني شويم. البته بازهم هزينه كرديم و دورههاي معلمي خلباني را گذرانديم و وارد بوتيا ماهان، مدرسه خلباني در كرمان كه وابسته به ماهان بود شديم و به دانشجوها آموزش ميداديم.
*دورههاي زميني را تدريس ميكرديد؟
- خير. هم دورههاي زميني و هم هوايي. با هواپيماهاي ملخي. دو سال پس از تدريس تقريبا در پاييز 88 وارد ماهان شدم.
*اولين پروازتان را به ياد داريد؟
9 دي 80 در كرمان بود. بعد از حدود 10 – 12 ساعت پرواز، معلم اجازه داد كه تنها پرواز كنم. اول خيلي ترسيده بودم وارد باند كه شدم ميخواستم برگردم اما خجالت كشيدم. معلمي خيلي خاطرههاي خوبي دارد.
*براي شاگردانتان سانحه رخ نداد؟
- زماني كه براي ناوبري ميرفتيم يكي از شاگردانم دچار سانحه شد. در پرواز سولو معلم و شاگرد با هم نميروند و يك جا نمينشينند. مت
خلباني از كودكي از جمله شغلهاي مورد علاقه بسياري از افراد بوده است و شايد اين بازگردد به آرزوي ديرينه پرواز كه انسانها همواره آن را پيگيري كردهاند. در ايران خلباني براي زنان كمي شرايط سختيتري دارد و عملا در شرايط بسيار خاص اتفاق ميافتد اما اين امر سبب نشده تا بخشي از زنان علاقهمند به اين حرفه از آن دوري كنند. يكي از پنج كمك خلبان زن كشورمان در گفتوگويي با ايسنا ضمن اظهار تاسف از اينكه بسياري از خانمها قبل از من شروع كردند و هنوز جذب ايرلاين نشدهاند، ميگويد: خانمها ميتوانند وارد اين حرفه شوند اما در ايران بسياري از وجود خلبانان خانم تعجب ميكنند.
او آرزوي پرواز را دليل خلبان شدنش ميداند و به حمايت خانواده براي ورودش به اين حرفه اشاره و تصريح ميكند: پدرم براي اينكه خلبان شوم يك خانه فروخت.
علاوه بر شوق پرواز، از دغدغهاش براي تخريب سواحل شمال كشور و تبديل شدن آن به بافت مسكوني ميگويد و اضافه ميكند: تنها جايي كه از فراز آسمان ايران مثل الماس مي درخشد خط ساحلي درياي خزر است كه در حال از بين رفتن است، كشورهاي همسايه جنگلهاي مصنوعي احداث ميكنند تا بتوانند توريست جذب كنند اما، ما چيزي را كه داريم از دست مي دهيم.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، بهاره بزرگ زادگان از خلبانان جوان شركت هواپيماي ماهان است كه حاضر به گفت و گو با ما شد.
*چطور وارد حرفه خلباني شديد؟ با توجه به اينكه تعداد خانمهايي كه در اين حرفه مشغول به كار هستند در كشور ما چندان زياد نيست؟
- نوجواني و هزار اميد و آرزو؛ بلندپروازي! از سن 13 سالگي به خلباني علاقه داشتم، بعد از اينكه ديپلم گرفتم خانوادهام به من گفتند اگر يك خانم در شغل خلباني ديدي به سراغ اين حرفه برو. البته در آن زمان خانم بخشي درحال گذراندن دورههاي آموزشي و خانم ده بزرگي هم استاد خلبان بودند و قبل از انقلاب هم چندين خانم به اين حرفه مشغول بودند اما لايسنس نداشتند بنابراين اولين خانمي كه در اين حرفه لايسنس داشت خانم بخشي بود. به توصيه خانواده بچه خوبي شدم در رشته ديگر رشته الكترونيك دانشگاه آزاد تهران مركز ادامه تحصيل دادم اما باز گوشه چشمي به اين حرفه داشتم و بالاخره فهميدم كه به صورت آزاد امكان تحصيل در رشته خلباني وجود دارد. البته بايد هزينه ميكردم و هيچ تضميني براي آينده شغلي اين رشته وجود نداشت. اما ريسك كردم و خانوادهام با وجود اينكه ميدانستند خبري نميشود حمايتم كردند.
*از چه سالي دورههاي آموزشي را شروع كرديد؟
- از سال 78 از طريق مركز آموزش علوم و فنون كه اكنون متاسفانه چيزي از آن باقي نمانده است گذراندن دورههاي آموزشي را شروع كردم.
*رشته دانشگاهي را رها كرديد؟
- خير. در اين رشته ادامه تحصيل دادم اما فقط شب قبل از امتحان درس مي خواندم و به زور مدرك گرفتم، البته دو ترم بيشتر از درسم باقي نمانده بود.
*چند سال طول كشيد تا بتوانيد پرواز كنيد؟
- سال 83 و 84 توانستم پرواز كنم، در آن زمان مدارس خصوصي باز نشده بود و مدارس نيمه دولتي بودند كه دورههاي آموزشي را برگزار ميكردند. مدارك PPL ، CPL و INSTRUMENT را گرفتم و وارد بازار كار شدم.
*براي پيدا كردن شغل و جذب بازار كار شدن مشكلي نداشتيد؟
- خيلي مشكل بود. شركتهاي دولتي كه اصلا استقبال نميكردند، حتي ايران اير گفت خانم براي چه آمديد. اما شركتهاي خصوصي و به ويژه شركتهاي نوپا تا حدودي استقبال ميكردند.(در آن زمان جذب شركت هواپيمايي سفيران شدم و چندين ساعت با هواپيماي ايران 140 پرواز كردم، با همسرم هم آنجا آشنا شدم و سپس به تمام ايرلاينهاي موجود براي كار سر زديم. چه من كه خانم بودم و چه ايشان كه آقا بود. در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه در اين دوره زمانه واجبتر از آرزوي پرواز، يك لقمه نان است بنابراين تصميم گرفتيم كه معلم خلباني شويم. البته بازهم هزينه كرديم و دورههاي معلمي خلباني را گذرانديم و وارد بوتيا ماهان، مدرسه خلباني در كرمان كه وابسته به ماهان بود شديم و به دانشجوها آموزش ميداديم.
*دورههاي زميني را تدريس ميكرديد؟
- خير. هم دورههاي زميني و هم هوايي. با هواپيماهاي ملخي. دو سال پس از تدريس تقريبا در پاييز 88 وارد ماهان شدم.
*اولين پروازتان را به ياد داريد؟
9 دي 80 در كرمان بود. بعد از حدود 10 – 12 ساعت پرواز، معلم اجازه داد كه تنها پرواز كنم. اول خيلي ترسيده بودم وارد باند كه شدم ميخواستم برگردم اما خجالت كشيدم. معلمي خيلي خاطرههاي خوبي دارد.
*براي شاگردانتان سانحه رخ نداد؟
- زماني كه براي ناوبري ميرفتيم يكي از شاگردانم دچار سانحه شد. در پرواز سولو معلم و شاگرد با هم نميروند و يك جا نمينشينند. مت
۶.۷k
۰۲ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.