نام فیک :مافیای من
نقش های اصلی =هوپمین
ژانر =مافیایی ،عاشقانه ،اسمات
تعداد پارت =1
هوسوک =30 ساله
جیمین = 29 ساله
اغاز فیک
ویو هوپ
امروز به یانگ (یانگ زیر دستشه) گفتم بره یه ادم برای خوش گذرونیم بگیره هدفش شد پارک جیمین فقط اسمشو شنیدم تا به حال خودشو ندیدم تنها چیزایی که ازش میدونم
اسم :جیمین
فامیلی : پارک
قد :175
وزن : 60 [وزنو از خودم دراوردم]
یه پسر مظلوم که بغیه تو مدرسه بهش زور میگن رسما بدبخت بود
با کشتنش بهش لطف بزرگی میکنم
(زرت😐)
ویو جیمین
تازه اون دانشگاه کوفتی تموم شده بود داشتم برمیگشتم خونه متوجه شدم یه بنز سیاه داره دنبالم میکنه
سرعتم مو بیشتر کردم که بنز جلوم وایستاد اما مردی از پشت گفت
یانگ : خوب بخوابی جیمین شی
و بعد سیاهی
[بعد از 30 دقیقه]
تازه بهوش اومده بودم سرم یه کیسه سیاه بود دستو پاهامو تکون دادم بسته بود صدای قدم های یه نفر اومد
جیهوپ : بیدار شدی
جیمین : تو کی هستی از م من چی میخوای
جیهوپ: همتون گمشید
یانگ : رئیس .....
جیهوپ: گفتم گمشید
همه افرادی که اونجا بودن : بله قربان
رفتن
کم کم صدای قدما داشت نزدیک میشد
که چیزی روی دستام حس کردم
ویو جیهوپ
ناخداگاه دستم رفت سمت دستش اونقدر محکم بسته بودن که زخمی شده بود اما چرا انقدر دستاش کوچولو و سفید بود
این چه فکرایه اخه هوپ برو کارتو بکن
کیسه رو از سرش برداشتم که بادیدن چهرش ...... این دیگه چه کوفتیه لعنتی چ چرا قلبم داره اینجوری میشه .....نکنه ....نه هوسوک تو نباید عاشق بشی زود باش کارتو شروع کن
ویو جیمین
چرا مکث کرده بود خشکش زده بود و بهم نگاه میکرد این یه مجسمه
ولی این مرد خیلی خوشگل بود لعنتی موهاش بلند سیاه بود چشماش کشیده سیاه بود هیکلش......
اصلا این کثافت (بچه ها اگه از طرف اعضا فوش میدم ناراحت نشید فیکه دیگه) چرا به عنوان یه مافیا انقدر جذابه
یهو اومد سمتم
جوری که بین صورتامون فقط 2 3 سانت فاصله بود (منحرف نش✋🏻)
جیهوپ : به چی زل زدی موچی
جیمین : من موچی نیستم (کیوت)
جیهوپ : اینجا من تصمیم میگیرم
زنده بمونی یا بمیری اسمت چی باشه
با هزارتا گوه دیگه که حوصله ندارم بگم
جیمین : یعنی میخوای منو بکشی (ذوق)
جیهوپ : انقدر دوست داری بمیری که ذوق میکنی
جیمین : اخه تو بگو یه نفر که مامان باباش مردن خواهر برادر نداره دوست دختر، دوست پسر ،زن و بچه نداره پول نداره [دقدقه منه] خونه زندگی درست و حسابی نداره و .....
که دستشو گذاشت جلو دهنم
جیهوپ : بسه
جیمین : خلاصه بدبخت به تمام معنام هیچی ندارم جز خودمو خودم (داداش رفیقت نیستا تورو گروگان گرفته)
جیهوپ : اما شاید دیگه تنها نباشی
جیمین : منظورت چیه
اومد نزدیکم دستا و پاهامو باز کرد و به حالت استایل بغلم کرد
جیهوپ : دیگه مال منی بیب
*پایان*
ژانر =مافیایی ،عاشقانه ،اسمات
تعداد پارت =1
هوسوک =30 ساله
جیمین = 29 ساله
اغاز فیک
ویو هوپ
امروز به یانگ (یانگ زیر دستشه) گفتم بره یه ادم برای خوش گذرونیم بگیره هدفش شد پارک جیمین فقط اسمشو شنیدم تا به حال خودشو ندیدم تنها چیزایی که ازش میدونم
اسم :جیمین
فامیلی : پارک
قد :175
وزن : 60 [وزنو از خودم دراوردم]
یه پسر مظلوم که بغیه تو مدرسه بهش زور میگن رسما بدبخت بود
با کشتنش بهش لطف بزرگی میکنم
(زرت😐)
ویو جیمین
تازه اون دانشگاه کوفتی تموم شده بود داشتم برمیگشتم خونه متوجه شدم یه بنز سیاه داره دنبالم میکنه
سرعتم مو بیشتر کردم که بنز جلوم وایستاد اما مردی از پشت گفت
یانگ : خوب بخوابی جیمین شی
و بعد سیاهی
[بعد از 30 دقیقه]
تازه بهوش اومده بودم سرم یه کیسه سیاه بود دستو پاهامو تکون دادم بسته بود صدای قدم های یه نفر اومد
جیهوپ : بیدار شدی
جیمین : تو کی هستی از م من چی میخوای
جیهوپ: همتون گمشید
یانگ : رئیس .....
جیهوپ: گفتم گمشید
همه افرادی که اونجا بودن : بله قربان
رفتن
کم کم صدای قدما داشت نزدیک میشد
که چیزی روی دستام حس کردم
ویو جیهوپ
ناخداگاه دستم رفت سمت دستش اونقدر محکم بسته بودن که زخمی شده بود اما چرا انقدر دستاش کوچولو و سفید بود
این چه فکرایه اخه هوپ برو کارتو بکن
کیسه رو از سرش برداشتم که بادیدن چهرش ...... این دیگه چه کوفتیه لعنتی چ چرا قلبم داره اینجوری میشه .....نکنه ....نه هوسوک تو نباید عاشق بشی زود باش کارتو شروع کن
ویو جیمین
چرا مکث کرده بود خشکش زده بود و بهم نگاه میکرد این یه مجسمه
ولی این مرد خیلی خوشگل بود لعنتی موهاش بلند سیاه بود چشماش کشیده سیاه بود هیکلش......
اصلا این کثافت (بچه ها اگه از طرف اعضا فوش میدم ناراحت نشید فیکه دیگه) چرا به عنوان یه مافیا انقدر جذابه
یهو اومد سمتم
جوری که بین صورتامون فقط 2 3 سانت فاصله بود (منحرف نش✋🏻)
جیهوپ : به چی زل زدی موچی
جیمین : من موچی نیستم (کیوت)
جیهوپ : اینجا من تصمیم میگیرم
زنده بمونی یا بمیری اسمت چی باشه
با هزارتا گوه دیگه که حوصله ندارم بگم
جیمین : یعنی میخوای منو بکشی (ذوق)
جیهوپ : انقدر دوست داری بمیری که ذوق میکنی
جیمین : اخه تو بگو یه نفر که مامان باباش مردن خواهر برادر نداره دوست دختر، دوست پسر ،زن و بچه نداره پول نداره [دقدقه منه] خونه زندگی درست و حسابی نداره و .....
که دستشو گذاشت جلو دهنم
جیهوپ : بسه
جیمین : خلاصه بدبخت به تمام معنام هیچی ندارم جز خودمو خودم (داداش رفیقت نیستا تورو گروگان گرفته)
جیهوپ : اما شاید دیگه تنها نباشی
جیمین : منظورت چیه
اومد نزدیکم دستا و پاهامو باز کرد و به حالت استایل بغلم کرد
جیهوپ : دیگه مال منی بیب
*پایان*
۵۰۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.