پارت 13📜
ات ویو
با احساس سر دردی بیدار شدم دیدم بیمارستانم عه چیشده مگه... وایسا ببینم... چرا ما.. رفتیم بار..... پسره.... ک کوک.... تفنگ جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
پرستار. چیشده بدو دکترو خبر کن
کوک. چیشده ات خوبی
-تو تو....
+من چی؟! ( اشاره کرد که موضوع ور نگه)
- تفن....
لیا. اتتتتت پدرسگ ترسیدم
ایو . خر من نمیگی من غش میکنم 😐
ته. تا الان که ات غش کرد 😶
ایو. هییییی
ته. هااااا
ایو. هوششششششش میبندی یا....
ته. میبندم
ایو. 😶
ته. 😶
-بسه دیگه
من من کی مرخص میشم
+ امروز...
بعدش میبرمت خونتون
- ایو. لیا. غلط کردی
+باشه بابا من برم کار دارم کار های مرخص شدنش هم انجام میدم بای
-بای. چیزه
+بله
-فردا توی مدرسه کارت دارم !
+باشه!
کوک ویو 📜
میدونستم میخواد
چی بگه درمورد اون تفنگ هم باید یه کاری کنم کل اون بار میدونن که
مافیام ولی چیزی نمیگن این یونا هم همیشه بهم زنگ میزنه دیگه
حالم بهم خورد دو روز دیگه هم اردو میخوایم بریم جنگل بنده میخوام با
ات باشم به جک زنگ زدم تا بیاد اون تنه لش رو جمع کنه تو ی بار
( منظور کوک پسره بود خوب شاید براتون سوال
شده جک کیه؟ جک درست راست کوکه و راستی ته و جیمین هم مافیان ولی سطحشون به
کوک نمیرسه هیچ کس هم نمیرسه چی گفتم 😐 )
بدم رفتم عمارت تا کارهام رو انجام
بدم امروز با یه فرد قرار بود معامله کنم ولی به جک گفتم بره جک بیشتر کار ها رو اون انجام میده کارش عالیه منم رفتم عمارت مستقیم رفتم تو اتاقم همه خدمتکار ها هم داشتن کارشون رو انجام میدادن این خیلی خوبه
با احساس سر دردی بیدار شدم دیدم بیمارستانم عه چیشده مگه... وایسا ببینم... چرا ما.. رفتیم بار..... پسره.... ک کوک.... تفنگ جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
پرستار. چیشده بدو دکترو خبر کن
کوک. چیشده ات خوبی
-تو تو....
+من چی؟! ( اشاره کرد که موضوع ور نگه)
- تفن....
لیا. اتتتتت پدرسگ ترسیدم
ایو . خر من نمیگی من غش میکنم 😐
ته. تا الان که ات غش کرد 😶
ایو. هییییی
ته. هااااا
ایو. هوششششششش میبندی یا....
ته. میبندم
ایو. 😶
ته. 😶
-بسه دیگه
من من کی مرخص میشم
+ امروز...
بعدش میبرمت خونتون
- ایو. لیا. غلط کردی
+باشه بابا من برم کار دارم کار های مرخص شدنش هم انجام میدم بای
-بای. چیزه
+بله
-فردا توی مدرسه کارت دارم !
+باشه!
کوک ویو 📜
میدونستم میخواد
چی بگه درمورد اون تفنگ هم باید یه کاری کنم کل اون بار میدونن که
مافیام ولی چیزی نمیگن این یونا هم همیشه بهم زنگ میزنه دیگه
حالم بهم خورد دو روز دیگه هم اردو میخوایم بریم جنگل بنده میخوام با
ات باشم به جک زنگ زدم تا بیاد اون تنه لش رو جمع کنه تو ی بار
( منظور کوک پسره بود خوب شاید براتون سوال
شده جک کیه؟ جک درست راست کوکه و راستی ته و جیمین هم مافیان ولی سطحشون به
کوک نمیرسه هیچ کس هم نمیرسه چی گفتم 😐 )
بدم رفتم عمارت تا کارهام رو انجام
بدم امروز با یه فرد قرار بود معامله کنم ولی به جک گفتم بره جک بیشتر کار ها رو اون انجام میده کارش عالیه منم رفتم عمارت مستقیم رفتم تو اتاقم همه خدمتکار ها هم داشتن کارشون رو انجام میدادن این خیلی خوبه
۶.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.