کوئین مافیا پارت34
کوک: باشه ثابت میکنم، بعد هانا رو میبوسه، هانا اولش تعجب کرد ولی بعدش کوکو همراهی کرد
هانا: حالا راضی شدی؟
مینسو باحرص گذاش رف
هانا: بیا بریم سوار ماشین شیم تا نامی بیاد
کوک: باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم نامی هم اومده رفتیم رستوران غذا سفارش دادیم
نامی: مینسو رو دیدین؟
هانا: ارع
نامی: خوب چیکار کرد
کوک: گف بهم ثابت کنید تا دیگه کاری باهام نداشته باشه ماهم ثابت کردیم
نامی: چجوری؟
هانا اومد حرف بزنه که گارسون غذاهارو اوورد
نامی: راستی میاید با بچه ها امشب بریم بار؟
هانا: منکه پایم
کوک: منم
غذامونو خوردیم رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم خونه
ویو خونه
اجوما درو باز کرد
نامی هانا کوک: سلاممم اجوما
اجوما: سلام
رفتیم داخل هرکی رف تو اتاق خودش ساعت4بود لباسام رو عوض کردم گرفتم خوابیدم
ویو ساعت7شب
با صدای یکی بیدار شدم دیدم نامیه
هانا: ها؟چته؟
نامی: مگه نمیخواستیم بریم بار
هانا: ارع، مگه ساعت چنده؟
نامی: ساعت7
هانا: فاکککک
نامی: 😳
هانا: تو برو تامنم بیام
نامی: برم اون جونگ کوکم بیدار کنم زود بیایا
هانا: باشع
ویو بار
رفتیم دیدم همه نشستن(اکیپ خودشونن ولی الان سویون ووجین مینهو و سوک یون هم بهشون اضافه شده) رفتیم سر میز
ووجین: سلام بر جذابترین زوج سال
هانا کوک: ها؟
شوگا: اخبارو دیدین
کوک: برا چی باید ببینیم
جیمین: چون که یهخبر دست اول داشت
هانا: چخبری؟
ته گوشیشو دراوورد داد به منو کوک
هانا: این چیه
ته: اول ببینین
فیلمو باز کردیم دیدم همون مصاحبه امروز منو کوکه
هانا: فاککککک چرا اینو پخش کردن
سوآ: تازه زیرشو بخونین
زیرشو خوندیم نوشته بود زیباترین زوج سال
سویون: کل اینترنتو ترکونده
سوک یون: بنظرم الان دیگه قطعی شد باهم بودنتون
هانا: ای خدا اگه مامان اینا ببینن فک میکنن راسته حالا کی حوصله داره جواب اونارو بده
همین که اینو گفتم همزمان گوشیه منوکوک زنگ خوردنوشته بود«بابا»
هانا: کوک کیه؟
کوک: بابامه، ماله تو کیه؟
هانا: بابامه، ای فاک تو این زندگی تا بخوام برا اینا توضیح بدم فک سالم برام نمیمونه
کوک: بنظرم بیا جواب ندیم رفتیم خونه زنگ بزنیم
نامی: اره فعلا بشینید یچی سفارش بدیم
نشستیم، هرکدوم چیزی سفارش دادیم
سوآ: بچه ها چیزی که هانا نداره
همه: احساس
هانا: چی؟ من احساس ندارم؟
همه: اوهوم
هانا: خوب حالا چیزی که سوآ نداره
همه: عقل
سوآ: مننننننن؟
هانا: راستی کوک خبری از یوهان نداری 2سالی میشه ندیدمش
کوک: چرا الان ایتالیاعه
شوگا: فک کنم چند ماهه دیگه برگرده
هانا: عالیه دلم براش تنگ شده
شوگا: منم دلم برا دیوونه بازیاش تنگ شده
کوک: عالی میشه کاشکی زود برگرده
هیونجین: یوهان کیه؟
نامی: دوست بچگیمونه
هانا: یوهان همونه که هم دانشگاهیمون بود قدش بلند بود تو خیلی ازش خوشت میومد
هیونجین: کیم یوهان، ایی منم دلم براش تنگ شده
فیلیکس: منم(یوهان بعدا تو پارت های دیگه توضیح میدم کیه)(همشون میشناسنش بغیر از سویون مینهو سوک یون و ووجین)
ویو ساعت2شب
4شیشه الکل خورده بودم واسه اولین بار مست شده بودم(همشون کم خوردن فقط هانا زیاد خورده) نمیفهمیدم دارم چی کار میکنم
نامی: پاشید بریم دیگه دیروقته فردا هزارتا کار داریم
هانا: بریم(با حالت مستی)
خواستم پاشم نزدیک بود نقش زمین شم که یکی گرفتم از روی تتو های دستش فهمیدم کوکه
هانا: ولم.. کن... خودم میتونم برم(باحالت مستی)(هانا اینجا همه ی حرفاش باحالت مستیه)
کوک هانا رو براید استایل بغل میکنه
هانا: یاااا ولم کن بزارم زمین
کوک: خدااا این چرا اینقد سبکه
سوآ: اینهمه غذا میخوره ولی خیلی سبکه
نامی: بریم دیگه
ویو کوک
هانا رو براید استاید بغل کردم ولی خیلی تعجب کردم یه ادم چقد میتونه سبک باشه اخه تو حال خودش نبود خیلی کیوت شده بود وقتی بغلش کردم همش تقلا میکرد بزارمش زمین ولی بعد چند دقیقه اروم شد نگا گردم دیدم خوابه وقتی خوابه خیلی کیوت میشه هانا رو گذاشتم داخل ماشین نامجون نشست پشت فرمون
ویو خونه
ویو کوک
رسیدیم خونه دوباره هانا براید استایل بغل کردم رفتیم سوار اسانسور شدیم رفتیم خونه هانا رو گذاشتم تو اتاقش خواستم برم که......
اسلاید1لباس هانا برا بار
شرط30لایک
هانا: حالا راضی شدی؟
مینسو باحرص گذاش رف
هانا: بیا بریم سوار ماشین شیم تا نامی بیاد
کوک: باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم نامی هم اومده رفتیم رستوران غذا سفارش دادیم
نامی: مینسو رو دیدین؟
هانا: ارع
نامی: خوب چیکار کرد
کوک: گف بهم ثابت کنید تا دیگه کاری باهام نداشته باشه ماهم ثابت کردیم
نامی: چجوری؟
هانا اومد حرف بزنه که گارسون غذاهارو اوورد
نامی: راستی میاید با بچه ها امشب بریم بار؟
هانا: منکه پایم
کوک: منم
غذامونو خوردیم رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم خونه
ویو خونه
اجوما درو باز کرد
نامی هانا کوک: سلاممم اجوما
اجوما: سلام
رفتیم داخل هرکی رف تو اتاق خودش ساعت4بود لباسام رو عوض کردم گرفتم خوابیدم
ویو ساعت7شب
با صدای یکی بیدار شدم دیدم نامیه
هانا: ها؟چته؟
نامی: مگه نمیخواستیم بریم بار
هانا: ارع، مگه ساعت چنده؟
نامی: ساعت7
هانا: فاکککک
نامی: 😳
هانا: تو برو تامنم بیام
نامی: برم اون جونگ کوکم بیدار کنم زود بیایا
هانا: باشع
ویو بار
رفتیم دیدم همه نشستن(اکیپ خودشونن ولی الان سویون ووجین مینهو و سوک یون هم بهشون اضافه شده) رفتیم سر میز
ووجین: سلام بر جذابترین زوج سال
هانا کوک: ها؟
شوگا: اخبارو دیدین
کوک: برا چی باید ببینیم
جیمین: چون که یهخبر دست اول داشت
هانا: چخبری؟
ته گوشیشو دراوورد داد به منو کوک
هانا: این چیه
ته: اول ببینین
فیلمو باز کردیم دیدم همون مصاحبه امروز منو کوکه
هانا: فاککککک چرا اینو پخش کردن
سوآ: تازه زیرشو بخونین
زیرشو خوندیم نوشته بود زیباترین زوج سال
سویون: کل اینترنتو ترکونده
سوک یون: بنظرم الان دیگه قطعی شد باهم بودنتون
هانا: ای خدا اگه مامان اینا ببینن فک میکنن راسته حالا کی حوصله داره جواب اونارو بده
همین که اینو گفتم همزمان گوشیه منوکوک زنگ خوردنوشته بود«بابا»
هانا: کوک کیه؟
کوک: بابامه، ماله تو کیه؟
هانا: بابامه، ای فاک تو این زندگی تا بخوام برا اینا توضیح بدم فک سالم برام نمیمونه
کوک: بنظرم بیا جواب ندیم رفتیم خونه زنگ بزنیم
نامی: اره فعلا بشینید یچی سفارش بدیم
نشستیم، هرکدوم چیزی سفارش دادیم
سوآ: بچه ها چیزی که هانا نداره
همه: احساس
هانا: چی؟ من احساس ندارم؟
همه: اوهوم
هانا: خوب حالا چیزی که سوآ نداره
همه: عقل
سوآ: مننننننن؟
هانا: راستی کوک خبری از یوهان نداری 2سالی میشه ندیدمش
کوک: چرا الان ایتالیاعه
شوگا: فک کنم چند ماهه دیگه برگرده
هانا: عالیه دلم براش تنگ شده
شوگا: منم دلم برا دیوونه بازیاش تنگ شده
کوک: عالی میشه کاشکی زود برگرده
هیونجین: یوهان کیه؟
نامی: دوست بچگیمونه
هانا: یوهان همونه که هم دانشگاهیمون بود قدش بلند بود تو خیلی ازش خوشت میومد
هیونجین: کیم یوهان، ایی منم دلم براش تنگ شده
فیلیکس: منم(یوهان بعدا تو پارت های دیگه توضیح میدم کیه)(همشون میشناسنش بغیر از سویون مینهو سوک یون و ووجین)
ویو ساعت2شب
4شیشه الکل خورده بودم واسه اولین بار مست شده بودم(همشون کم خوردن فقط هانا زیاد خورده) نمیفهمیدم دارم چی کار میکنم
نامی: پاشید بریم دیگه دیروقته فردا هزارتا کار داریم
هانا: بریم(با حالت مستی)
خواستم پاشم نزدیک بود نقش زمین شم که یکی گرفتم از روی تتو های دستش فهمیدم کوکه
هانا: ولم.. کن... خودم میتونم برم(باحالت مستی)(هانا اینجا همه ی حرفاش باحالت مستیه)
کوک هانا رو براید استایل بغل میکنه
هانا: یاااا ولم کن بزارم زمین
کوک: خدااا این چرا اینقد سبکه
سوآ: اینهمه غذا میخوره ولی خیلی سبکه
نامی: بریم دیگه
ویو کوک
هانا رو براید استاید بغل کردم ولی خیلی تعجب کردم یه ادم چقد میتونه سبک باشه اخه تو حال خودش نبود خیلی کیوت شده بود وقتی بغلش کردم همش تقلا میکرد بزارمش زمین ولی بعد چند دقیقه اروم شد نگا گردم دیدم خوابه وقتی خوابه خیلی کیوت میشه هانا رو گذاشتم داخل ماشین نامجون نشست پشت فرمون
ویو خونه
ویو کوک
رسیدیم خونه دوباره هانا براید استایل بغل کردم رفتیم سوار اسانسور شدیم رفتیم خونه هانا رو گذاشتم تو اتاقش خواستم برم که......
اسلاید1لباس هانا برا بار
شرط30لایک
۱۵.۰k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.