تمام جان مرا خشم گرفته بود
تمام جان مرا خشم گرفته بود
ذهنم آشفته قلبم هزارتکه
دستهایم میلرزید
پناهی نبود
با مشت به دیوار میزدم و تند تند نفس میکشیدم
با خودم میگفتم و جواب میدادم اشک میریختم....
یک آن به خودم آمدم دیدم اووووه چندساعت خیره به یک نقطه چقدر زجر کشیده ام...
به نظرم بدترین درد این است حق باتو باشد ولی...
نه میتوانی ثابت کنی نه مدرک داری
فقط دررررررد دارد...
ذهنم آشفته قلبم هزارتکه
دستهایم میلرزید
پناهی نبود
با مشت به دیوار میزدم و تند تند نفس میکشیدم
با خودم میگفتم و جواب میدادم اشک میریختم....
یک آن به خودم آمدم دیدم اووووه چندساعت خیره به یک نقطه چقدر زجر کشیده ام...
به نظرم بدترین درد این است حق باتو باشد ولی...
نه میتوانی ثابت کنی نه مدرک داری
فقط دررررررد دارد...
۱۱.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۳