Fake Jimin 💜🦋
Forced Love 🦋💜p1۵💜
ویو ات:
امروز قراره بهترین روزه زندگیم باشه قرار بود بریم برای عروسیمون کارامونو بکنیم جیمینم تو پوست خودش نمیگنجید اونم خوشحالبود. زود تر از جیمین بیدار شدم تو صورتش داشتم نگاه میکردم کی فکرشو میکرد که یه روز عاشق هم بشیم اصلا به صورتش نمیومد که یه مافیا خشن باشه خیلی کیوت بود(همه رو تو ذهنش میگه👌)
جیمین: چیه داری اونجوری بهم نگاه میکنی؟!
ات: عه... عه بیدار بودی؟
جیمین: بله
ات: ببخشید
جیمین: عیب ندارع
ات: جیمین اصن بهت نمیاد که مافیا خشن باشی(از جونش سیر شده😅)
جیمین: یاااااا ببین تازه تو روی خوبه منو میبینی هاا(باداد)
ات: چیه چته چرا داد میزنی اروم بگی هم میفهم کنارتماا(باداد)
جیمین: خودتم داری داد میکنی ات
ات: مثه اینکه اروم نمیشنوی داد زدم
جیمین: بسه دیگه حوصله ندارم
ات: بس نمیکنم
جیمین: بس کن
ات: عه اینجوریه پس باید منو بگیری تا بس کنم
جیمین: اخه الان
ات: بدووو جیمین مگه تو مافیا خشن نیستی؟!
جیمین: معلومه منو دست کم گرفتیااا
ات از اتاق میزنه بیرون میدوعه به سمت پله ها جیمینم هم پشت سرش داشت میدویید(بچم اول صبی چه حصله داره🙄)
دورتادور خونه و مبل دوییدن
ات: بیا منو بگیر 😜
جیمین: هوف ات بگیرمت ولت نمیکنم (نفس نفس)
داشتم میدوییدم که افتادم رو صندلی جیمینم خیمه زد روم
جیمین: هی چیشد حالا بهت ثابت شد نع ات خانم
ات: یااا جیمین خودم از قس افتادم نفسم گرفت
جیمین: هع خب من برندم
جیمین میخواست بوسم کنه که اجوما اومد:
جیمین:(تو ذهنش) اخه چرا هروقت ما میخوایم خوش بگذرونیم یکی میاد؟!
اجوما: ارباب صبونه میل ندارین؟
جیمین: چرا حاضر کن گشنمع
ات: پس من چی؟
جیمین: برای اتم درست کن
اجوما: چشم و میره
داشتیم بلند میشدیم از رو صندلی که بریم لباسامونو عوض کنیم چون قیافمون بهم ریخته بودشده بودیم هیولا(جیمین بچم😐💔) یهو زنگ خونه خورد...
شرط بعدی: 20 تا لایک
ویو ات:
امروز قراره بهترین روزه زندگیم باشه قرار بود بریم برای عروسیمون کارامونو بکنیم جیمینم تو پوست خودش نمیگنجید اونم خوشحالبود. زود تر از جیمین بیدار شدم تو صورتش داشتم نگاه میکردم کی فکرشو میکرد که یه روز عاشق هم بشیم اصلا به صورتش نمیومد که یه مافیا خشن باشه خیلی کیوت بود(همه رو تو ذهنش میگه👌)
جیمین: چیه داری اونجوری بهم نگاه میکنی؟!
ات: عه... عه بیدار بودی؟
جیمین: بله
ات: ببخشید
جیمین: عیب ندارع
ات: جیمین اصن بهت نمیاد که مافیا خشن باشی(از جونش سیر شده😅)
جیمین: یاااااا ببین تازه تو روی خوبه منو میبینی هاا(باداد)
ات: چیه چته چرا داد میزنی اروم بگی هم میفهم کنارتماا(باداد)
جیمین: خودتم داری داد میکنی ات
ات: مثه اینکه اروم نمیشنوی داد زدم
جیمین: بسه دیگه حوصله ندارم
ات: بس نمیکنم
جیمین: بس کن
ات: عه اینجوریه پس باید منو بگیری تا بس کنم
جیمین: اخه الان
ات: بدووو جیمین مگه تو مافیا خشن نیستی؟!
جیمین: معلومه منو دست کم گرفتیااا
ات از اتاق میزنه بیرون میدوعه به سمت پله ها جیمینم هم پشت سرش داشت میدویید(بچم اول صبی چه حصله داره🙄)
دورتادور خونه و مبل دوییدن
ات: بیا منو بگیر 😜
جیمین: هوف ات بگیرمت ولت نمیکنم (نفس نفس)
داشتم میدوییدم که افتادم رو صندلی جیمینم خیمه زد روم
جیمین: هی چیشد حالا بهت ثابت شد نع ات خانم
ات: یااا جیمین خودم از قس افتادم نفسم گرفت
جیمین: هع خب من برندم
جیمین میخواست بوسم کنه که اجوما اومد:
جیمین:(تو ذهنش) اخه چرا هروقت ما میخوایم خوش بگذرونیم یکی میاد؟!
اجوما: ارباب صبونه میل ندارین؟
جیمین: چرا حاضر کن گشنمع
ات: پس من چی؟
جیمین: برای اتم درست کن
اجوما: چشم و میره
داشتیم بلند میشدیم از رو صندلی که بریم لباسامونو عوض کنیم چون قیافمون بهم ریخته بودشده بودیم هیولا(جیمین بچم😐💔) یهو زنگ خونه خورد...
شرط بعدی: 20 تا لایک
۱۲.۹k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.