پارت 1

خلاصه:
های من اتم ۳.سالع با کوک ازدواج کردم خیلی دوستش دارم ولی اولش بامن خیلی خوب بود ولی بعدن اخلاقش عوض شد کارام کردم و برای خونه چند تا چیز نیاز داشتم رفتم بخرم
سلام من جونگ کوکم ۳ساله با ات ازدواج کردم اول دوستش داشتم تا با سونا اشنا شدم و حس. کردم ات برای من یه هوس بوده وعاشق سونا هستم دیدم ات داره میره بیرون به سونا زنگ زدم بیاد؟(علامت سونا_کوک+)
_الووو عشقم
+سلام خوبی عزیزم میای خونم
_چرا
+دلم هوات کرده
_باشه عشقم الان میام
چند دقیقه بعد
زینگ زینگ
+اوو امدی
_اوهوم
+بیا اینجا بشین(به پاش اشاره کرد)
_اومم عجب جایی(خنده)
ویو ات
خریدام تموم شد
به سمت خونه حرکت کردم دلم شور میزد تا رسیدم کلید از کیفم دراوردم و درو تا باز کردم صدا اه ناله میومد با بغض رفتم تو اتاقمون و....
باچیزی که دیدم افتادم بدنم شل شد نتونستم خودمو کنترل کنم
ویو کوک
صدا امدم دیدم ات یهو افتاد امدم پیشش
نزدیک من نیاااا اصلااا(داد گریه)
ات من تورو نمیخوام من سونا دوس دارم
اون حرفا چی همش دروغ بوددد اشغاللل دویدم سمت دختره موهاشو کشیدم علامت ات☆
_اییی ولم کنننن دخترهی خراب
☆هه من خرابم تویی که امدی پیش یه مرد متاهل بیشتر زدمش
+بسه ولش کن از اینجا برو
_پشیمون میشی ولی اینو بدون اشتباه بزرگی کردی هقق و رفت