part 18

part 18
طاها#
یکم از کارم پشیمون شدم ولی خب حقش بود😐😂
یک ساعت گذشت رها چشماشو وا کرد
#رها
چشمامو وا کردم دلم خیلی درد میکرد😭
شروع کردم گریه کردن
فـ. دورت بگردم چرا گریه میکنی
ر. فریال دلم خیلی درد میکنه😭
#طاها
وقتی گریه کرد از کارم خیلی پشیمون شدم دلم براش سوخت ولی بازم به من چه تقصیر خودش بود😐😂(هیج جوره گردن نمیگیره بچم😐😂😂)
شـ. 😏
طـ. چیه
شـ. گمشو برو اصن دارو ها رو بگیر فقط چیزی این دفه نریز توشون ادم باش 😐😏
طـ. اوف باشه بابا😐
سوییچ ماشینو برداشتم رفتم داروهاشو گرفتم ولی نمد چرا هنوز دلم خنک نشده(بچم کینه ایه😂)
تو راه کلی خوراکی خریدم رفتم خونه
تا رفتم دیدم صدا خنده رها میاد تا منو دید روشو برگردوند وا الان یعنی با من قهره😐😐😂
خب باشه قهر باش رها خانم
رفتم داروهاشو دادم دست فریال
خوراکیارو برداشتم رفتم نشسم جلو رها شروع کردم به خوردن
دیدم داره نگاه میکنه رفتم جفتش نشسم ظرف پفکو گرفتم جلوش
ط. میخوری؟
با کلی ذوق اومد برداره که کرم درونم فعال شد ظرفو کشیدم کنارو گفتم
ط. نچ نچ برات خوب نی😂😂
از عصبانیت قرمز شده بود منم یه لبخند پیروزمندانه زدم و رفتم نشیم جلو تلویزیون پفک خوردم
ادامه دارد....