عشق قدیمی

عشق قدیمی
p"4
دیدم به گوشیم چقدر زنگ زدن
رفتم اون طرف که کوک نبینه زنگ زدم به به اون شماره زنگ زدم دیدم یکی با صدای خیلی بلند گفت عوضیی
گفتم چی !؟
گفت آره تو یه عوضییی
چرا به من پول نمی دی
گفتم اشتباه گرفتید گفت مگه ا/ت نیستید
تو.وو اسم من و از کجا می دونی
گفت منم اون مرده ۷ سال پیش
یاد ۷ سال پیش افتادم ( وقتی که ا/ت ۱۷ سالش بود )
یه مرده بود همسایه پایینیه ا/ت بود ا/ت از بچگی تنها زندگی می کرد چون پدر مادرش مرده بودن
ا/ت از اون مرده یه بار پول می گیره ( زیاد )
چون مرده دلش به ا/ت می سوخته بهش داده
گفت بعداً بهم بده ا/تم قبول می کنه
بعدشم عمه ی ا/ت اون و بزور می ندازه بیرون می گه این خونه ی داداشه کنه پس مال منه تو هم که دیگه دخترش نیستی
خوب پایان
ا/ت گفت خیلی ببخشید الان پولتون رو می دم گفت نمی خواد به جاش برام خونه بخر
ا/ت گفتم ببخشید ولی اون پولی که من ازتون گرفتم به ارزشه ماشین دسته سومم نیست
می خواست مرده حرف بزنه که ا/ت قطع کرد
رفتم وسایل هام و گزاشتم تو چمدون بعد گزاشتم پشت ماشین رفتیم عمارت وسایل هام و جا به جا کردم
دیدم که کوک با یه بسته اومد گفت اینار و بپوش قراره شام بریم بیرون گفت شام بیرون گفت چقدر می پرسی یه بار شنیدی که اه
گفتم حالا بی جنبه بازی در نیار
گفت باشه
( پرشه زمان به ۷ )
رفتم لباس و کفشی که برام خریده بود و پوشیدم ( اسلاید ۲ . ۳ )
موهام و باز گزاشتم و ارایشه کردم
رفتم پایین که کوک و دیدم
گفتم خوبه
گفت عالی ولی به تو نمیاد
به حرفاش توجه نکردم
و رفتیم رستوران نمی‌دونم چرا آدمای کوک هم اومده بودن اونا هم قراره شام‌ بخورن ؟
دیگه نپرسیدم
رسیدیم اونجا رفتیم میز و سفارش دادیم غذامون رو آوردن
داشتیم می خوردیم که کوک گفت ا/ت
گفتم بله
گفت بار اول و یادته که هم و دیدیم
گفت وقتی که کتکم زدی ؟
گفت نه
اون موقع که آدمم و فرستادم تا نجاتت بده گفت خوب یادمه گفت اون موقع اون آدمم روت کراش بود گفتم چی
گفت آره
گفتم خوب الان کجاست
گفت خود کشی کرد
گفت چیزی
گفت آره اگه اون زنده بود الان زن اون می شدی نه من
گفتم وا
گفت ا/ت
گفتم بله باز کی مرده
گفت یادته چجوری کتکت زدم گفتم آره
هنوز جاهاشون تو بدنم هست گفت نترسید که گفت
نه .. ریدم
گفت ا/ت
لازم نیست به خاطره اون روز از من بترسی گفتم باشه
گفت بریم گفتم بریم داشتیم می رفتیم که به نفر بهم شلیک کرد صدای کوکم می‌شنیدم که می گفت ا/ت
....