رمان : عشق برای همیشه
رمان : عشق برای همیشه
نویسنده : مدیر کمپانی https://wisgoon.com/zkbdentertainment
آیدی مدیر بالا
اینو بگم این تنها رمانیه که من چند پارتش رو اینجا میزارم و شما برای خوندنش باید پیج اصلی رو فالو داشته باشید . همون آیدی کمپانی رو .
اینو بگم من به عنوان معاون بگم که نویسنده فیک نویس نیست و فقط رمانه و هیچ شخصیتی معروف در اون به کار نبرده و خیالیه .
معرفی شخصیتا ۶م توی پستای کمپانیه .
love forever part 1
هانا سان با هانبوک رسمی ملکه افتخاری قصر آماده مراسم تاجگذاری شده بود .نگاهی به سه دخترش انداخت و قدم سمت در برداشت .
ساندانگ و ماندانگ (خواهرای هاندانگن که توی رمان سانی و مانی صداشون میزنیم و هانا سان مادر هانی ) تمام راهروی حیاط قصر گونگئوجونگ را با سرعت تماممیدویدند و این باعث شد صدای هاناسان در بیاد : بس کنین زخمی میشین .
حس عبور سایه از کنارش توجه هاناسان رو به اون سایه جلب کرد . آها کنار دستش با سرعت تمام دوید تا جلوی اون دوتارو بگیره . اون ۱۳ سال بیشتر نداشت که نابودی مادر و خواهراش دید . افسرده شو و سخت کار کرد تا بتونه ستون خاندان هان رو نگهداره و جای پدر بی لیاقتش رو بگیره . اون باهوش بود برای همین اون رو به عنوان یه ملکه بار آورده بود .
هانی : اگه توقف نکنین خودم میکشمتون .
راوی :اون لحظه حواسش به اطرافش نبود و نتیجش شد افتادن روی زمین توسط برخورد با یه آدم.
سرش رو کمی بالا آورد و از مردی که بهش برخورد کرده بود عذر خواهی کرد و رفت .بدون اینکه ببینه اون فرد کیه و نمی دونست که همون مرد یه روز قراره صاحب تمام قلبش بشه ....
..........................................................
مانی و سانی در حال خندیدن به حال هانی بودند که دستشون توسط دوتا دست اتیشن جزغاله میشه .
اخ .....
چرا میزنی؟
شماها عقل ندارین اصلا .....
شما شاهزاده های افتخاری قصر هستین این رفتار بعیده !
این حرفا با صدای طبل قصر قطع شد و سانی و مانی نفسی راحت کشیدن.
انگار که یه ربع به شروع مراسم مونده بود .
با شنیدن صدای طبل همه با سرعت به سمت قصر گامنامجئونگ حرکت میکردند.
..........................................................
قصر گامنامجئونگ : قصر امپراطوری .
سوهیون آراسته به هانبوک سلطنتی تاجگذاری برای مراسم نشان امپراطوری حاضر میشد . شاید مراسم نه عزا .با وجود بانو یون این قصر استخر خون بود . بانو یونی که باعث مرگ مادرش شد و قدرت رو به دست گرفت . اما اون قرار گذاشت که جلوی اون وایسته .
نویسنده : مدیر کمپانی https://wisgoon.com/zkbdentertainment
آیدی مدیر بالا
اینو بگم این تنها رمانیه که من چند پارتش رو اینجا میزارم و شما برای خوندنش باید پیج اصلی رو فالو داشته باشید . همون آیدی کمپانی رو .
اینو بگم من به عنوان معاون بگم که نویسنده فیک نویس نیست و فقط رمانه و هیچ شخصیتی معروف در اون به کار نبرده و خیالیه .
معرفی شخصیتا ۶م توی پستای کمپانیه .
love forever part 1
هانا سان با هانبوک رسمی ملکه افتخاری قصر آماده مراسم تاجگذاری شده بود .نگاهی به سه دخترش انداخت و قدم سمت در برداشت .
ساندانگ و ماندانگ (خواهرای هاندانگن که توی رمان سانی و مانی صداشون میزنیم و هانا سان مادر هانی ) تمام راهروی حیاط قصر گونگئوجونگ را با سرعت تماممیدویدند و این باعث شد صدای هاناسان در بیاد : بس کنین زخمی میشین .
حس عبور سایه از کنارش توجه هاناسان رو به اون سایه جلب کرد . آها کنار دستش با سرعت تمام دوید تا جلوی اون دوتارو بگیره . اون ۱۳ سال بیشتر نداشت که نابودی مادر و خواهراش دید . افسرده شو و سخت کار کرد تا بتونه ستون خاندان هان رو نگهداره و جای پدر بی لیاقتش رو بگیره . اون باهوش بود برای همین اون رو به عنوان یه ملکه بار آورده بود .
هانی : اگه توقف نکنین خودم میکشمتون .
راوی :اون لحظه حواسش به اطرافش نبود و نتیجش شد افتادن روی زمین توسط برخورد با یه آدم.
سرش رو کمی بالا آورد و از مردی که بهش برخورد کرده بود عذر خواهی کرد و رفت .بدون اینکه ببینه اون فرد کیه و نمی دونست که همون مرد یه روز قراره صاحب تمام قلبش بشه ....
..........................................................
مانی و سانی در حال خندیدن به حال هانی بودند که دستشون توسط دوتا دست اتیشن جزغاله میشه .
اخ .....
چرا میزنی؟
شماها عقل ندارین اصلا .....
شما شاهزاده های افتخاری قصر هستین این رفتار بعیده !
این حرفا با صدای طبل قصر قطع شد و سانی و مانی نفسی راحت کشیدن.
انگار که یه ربع به شروع مراسم مونده بود .
با شنیدن صدای طبل همه با سرعت به سمت قصر گامنامجئونگ حرکت میکردند.
..........................................................
قصر گامنامجئونگ : قصر امپراطوری .
سوهیون آراسته به هانبوک سلطنتی تاجگذاری برای مراسم نشان امپراطوری حاضر میشد . شاید مراسم نه عزا .با وجود بانو یون این قصر استخر خون بود . بانو یونی که باعث مرگ مادرش شد و قدرت رو به دست گرفت . اما اون قرار گذاشت که جلوی اون وایسته .
۲.۸k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.