part: 34
و گفتم
_زودباشین دلقکا
پشت سرم اونام اومدن داخل و بعد تشریفات اشنایی بحث اصلیو بازکردیم
کوک: عاا ینی شما بودین که سیستمای مارسو هک کردین
سری تکون دادن جفتشون
هیون شیک و اونوو از همه چی خبر داشتن و قرار بود سه تاییمون با نامجون این نقشرو کامل کنیم
با به یاد اووردن یچیزی اخمام تو هم رف
هانا:جکسون
همه نگاهشونو بم دادن که ادامه دادم
_اون عوضی از همه کارام و قتلایی که انجام دادم مدرک داره مطمئنم اگ بخوایم کاری بکنیم هممونو بگا میده
کوک: نگران اونا نباش حلشون کردم من
هانا: ینی چی چطور
کوک: اونش مهم نیس مهم اینه که دیگ هیچ مدرکی بر علیهت وجود نداره
بازم با کاراش باعث تعجب هممون شد جکسون کسی نیس که براحتی تونست سراز کاراش دراوورد یا مدرکایی به این مهمیو به باد داد
هانا: هی چطور تونستی اون مدارکو از جکسون بگیری
کوک: گفتم که به اینش فک نکنین برگردیم سر نقشمون
واقعا دیگ نمیدونستم چی بگم اخه چطور اون مدارکو از ادمی مث جکسون گرفته بود کلی سوال دراین باره تو ذهنم بود و جواب دست ینفر بود که قادر له حرف زدن راجبش نبود
با هیون شیک اونوو و نامجون رفتیم تویکی از اتاقا تا راحت تر بتونیم رو نقشمون فک کنیم
***
غذای چینی برای هممون تند تر از چیزی که فکر میکردیم بود واونی که این غذارو سفارش داده بودو تو هر لقمه ای که میخوردیم لعنت میفرستادیم
کوک دم به دقیقه بینیش رو بالا میکشید غر میزد
کوک: این همه غذا تو اون منوی لنتیه این چ کوفتی بود دیگ
با دهن باز اهی کشید و سعی کرد هوارو برای خنک کردن ماهیچه های داخل دهنش وارد ریش کنه
کوک: اخه چرا گذاشتین اون سفارش بده
جیمین: هی کوک کم غر بزن یا اصن بندازش دور
با سرسختی ظرف غذارو سرکشید وگف
_اذیت کننده اما لذت بخش بود. همون لذت کوچیکش باعث میشه ازش دل نکنی و اونقدر ادامش میدی تا به خودت اسیب بزنی اما برات مهم نیس چون اون حسو دوس داری.
نگاهشو به من داد و گف
_خیلی چیزا مث این میمونه مثلا عشق یک طرفه مگه نه هانا؟
_زودباشین دلقکا
پشت سرم اونام اومدن داخل و بعد تشریفات اشنایی بحث اصلیو بازکردیم
کوک: عاا ینی شما بودین که سیستمای مارسو هک کردین
سری تکون دادن جفتشون
هیون شیک و اونوو از همه چی خبر داشتن و قرار بود سه تاییمون با نامجون این نقشرو کامل کنیم
با به یاد اووردن یچیزی اخمام تو هم رف
هانا:جکسون
همه نگاهشونو بم دادن که ادامه دادم
_اون عوضی از همه کارام و قتلایی که انجام دادم مدرک داره مطمئنم اگ بخوایم کاری بکنیم هممونو بگا میده
کوک: نگران اونا نباش حلشون کردم من
هانا: ینی چی چطور
کوک: اونش مهم نیس مهم اینه که دیگ هیچ مدرکی بر علیهت وجود نداره
بازم با کاراش باعث تعجب هممون شد جکسون کسی نیس که براحتی تونست سراز کاراش دراوورد یا مدرکایی به این مهمیو به باد داد
هانا: هی چطور تونستی اون مدارکو از جکسون بگیری
کوک: گفتم که به اینش فک نکنین برگردیم سر نقشمون
واقعا دیگ نمیدونستم چی بگم اخه چطور اون مدارکو از ادمی مث جکسون گرفته بود کلی سوال دراین باره تو ذهنم بود و جواب دست ینفر بود که قادر له حرف زدن راجبش نبود
با هیون شیک اونوو و نامجون رفتیم تویکی از اتاقا تا راحت تر بتونیم رو نقشمون فک کنیم
***
غذای چینی برای هممون تند تر از چیزی که فکر میکردیم بود واونی که این غذارو سفارش داده بودو تو هر لقمه ای که میخوردیم لعنت میفرستادیم
کوک دم به دقیقه بینیش رو بالا میکشید غر میزد
کوک: این همه غذا تو اون منوی لنتیه این چ کوفتی بود دیگ
با دهن باز اهی کشید و سعی کرد هوارو برای خنک کردن ماهیچه های داخل دهنش وارد ریش کنه
کوک: اخه چرا گذاشتین اون سفارش بده
جیمین: هی کوک کم غر بزن یا اصن بندازش دور
با سرسختی ظرف غذارو سرکشید وگف
_اذیت کننده اما لذت بخش بود. همون لذت کوچیکش باعث میشه ازش دل نکنی و اونقدر ادامش میدی تا به خودت اسیب بزنی اما برات مهم نیس چون اون حسو دوس داری.
نگاهشو به من داد و گف
_خیلی چیزا مث این میمونه مثلا عشق یک طرفه مگه نه هانا؟
۷.۷k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲