hard thief Continue Part. 19
جیمین: بیا شانس داری این از، شوهر مالین از شوهر تو اون که فقط بلده شبا به هیچی ولش بهش فکر نکن
-😂😂😂نق نزن
جیمین: هعی حالا ولش چی کار کردین؟
-دستم که حلقه توش بود رو بهش نشون دادم
جیمین: عرررررررر چه خوشگلههههههههه ککوکک نگاه یونگی رو اه تو هم یک چیزی بگیر برام دیگه
کوک: باااااااش
جیمین: ولی خیلی خوشگله
-اره خیلی نازهه😁😁
جیمین: هعی چه کنیم دیگه شوهر هرکی یک جوره
یک دفعه کوک و امد و گوش جیمینو گرفت
کوک: که شوهر هرکی یک جوره باش امشب بهت نشون میدم جیمین جان (یا خدااااااا😂😂😂)
-اوه اوه تهدید بدی بود
جیمین: ای گوشممم ببخشید کوکی نکن لطفا خواهش دفعه اخرمه
کوک: نه تو باید ادم بشی
تهیونگ: سلامممم
ته مین:سلام
همه سمت صدا برگشتیم تا ته مین رو دیدم چشمام چهار تا شد این همون دوست سه سال پیشمه
روی مبل وایستادم
- نههههههه
ته مین: نگووووووووو
سمتش دیودم و بغلش کردم
- واییییی ته میننننننننن اخه چقدر دلم برات تنگ شده بود خر من
ته مین: وایییییییییی عرررررررر یونسو گاوه چطوری😁😁😁
پسرا به هم نگاه می کردن که جیمین از سر جاش پاش شد به تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ: نهههههههه
جیمین: نگوووو
جیمین دوید سمت تهیونگ بغل کرد
تهیونگ: عرررررررر جیمین
جیمین:عرررررررر تهیونگ
یک دفعه صدای خنده های کوک و یونگی کل سالن رو گرفت
تهیونگ: خدایی چتونه شما دخترا رو عین چی جیغ میزنن
جیمین:والا
منو ته مین از بغل هم در امدیم و به اون دوتا که تو بغل هم بودن نگاه می کردیم
ته مین: باشه تهیونگ دو روز که جوابتو ندم میبینم بازم این جوری رفتار می کنی
تهیونگ:ته مین غلط کردم نههه
جیمین: به یک عروسی دیگه هم جلو افتاد
کوک از پشت امد و دستشو رو شونه جیمین گذاشت
کوک: تو برا امشب عذا داری کن به عروسی فکر نکن
یونگی هم امد و کنارم وایستاد
که با این حرف همه بخش شدیم روی زمین از خنده
بمانید در خماری😁
نظر یادتون نره 😍
دوستون دارم😘
-😂😂😂نق نزن
جیمین: هعی حالا ولش چی کار کردین؟
-دستم که حلقه توش بود رو بهش نشون دادم
جیمین: عرررررررر چه خوشگلههههههههه ککوکک نگاه یونگی رو اه تو هم یک چیزی بگیر برام دیگه
کوک: باااااااش
جیمین: ولی خیلی خوشگله
-اره خیلی نازهه😁😁
جیمین: هعی چه کنیم دیگه شوهر هرکی یک جوره
یک دفعه کوک و امد و گوش جیمینو گرفت
کوک: که شوهر هرکی یک جوره باش امشب بهت نشون میدم جیمین جان (یا خدااااااا😂😂😂)
-اوه اوه تهدید بدی بود
جیمین: ای گوشممم ببخشید کوکی نکن لطفا خواهش دفعه اخرمه
کوک: نه تو باید ادم بشی
تهیونگ: سلامممم
ته مین:سلام
همه سمت صدا برگشتیم تا ته مین رو دیدم چشمام چهار تا شد این همون دوست سه سال پیشمه
روی مبل وایستادم
- نههههههه
ته مین: نگووووووووو
سمتش دیودم و بغلش کردم
- واییییی ته میننننننننن اخه چقدر دلم برات تنگ شده بود خر من
ته مین: وایییییییییی عرررررررر یونسو گاوه چطوری😁😁😁
پسرا به هم نگاه می کردن که جیمین از سر جاش پاش شد به تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ: نهههههههه
جیمین: نگوووو
جیمین دوید سمت تهیونگ بغل کرد
تهیونگ: عرررررررر جیمین
جیمین:عرررررررر تهیونگ
یک دفعه صدای خنده های کوک و یونگی کل سالن رو گرفت
تهیونگ: خدایی چتونه شما دخترا رو عین چی جیغ میزنن
جیمین:والا
منو ته مین از بغل هم در امدیم و به اون دوتا که تو بغل هم بودن نگاه می کردیم
ته مین: باشه تهیونگ دو روز که جوابتو ندم میبینم بازم این جوری رفتار می کنی
تهیونگ:ته مین غلط کردم نههه
جیمین: به یک عروسی دیگه هم جلو افتاد
کوک از پشت امد و دستشو رو شونه جیمین گذاشت
کوک: تو برا امشب عذا داری کن به عروسی فکر نکن
یونگی هم امد و کنارم وایستاد
که با این حرف همه بخش شدیم روی زمین از خنده
بمانید در خماری😁
نظر یادتون نره 😍
دوستون دارم😘
۴۷.۸k
۱۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.