استاد سختگیر من پارت ۱۲
استاد سختگیر من پارت ۱۲
☆ویو ا.ت☆
از خواب بیدار شدم دیدم رو کاناپه تو بغل کوکم ساعتو نگاه کردم واییییی ساعت ۶ و نیم بودد باید ۷ تو مدرسه باشمممم
واییی
ا.ت: کوکک کوککک بیدار شوووو مدرسه دیر شدددد
کوک: مگه ساعت چنده
ا.ت: ۶ و نیم
کوک: جرررر پاشو پاشوو
ا.ت: من که پاشدم خودت پاشو(حنده)
کوک: الان پا میشم
پاشدیم یه صبحانه خوردیم لباسامونو پوشیدیم و حرکت کردیم بعد چند مین رسیدیم همه پشماشون ریخته بود مارو باهم دیدن رفتم تو سالن کوک هم رفت تو دفترش
هوری: میبینم کهههه با استاد اومدی به به
ا.ت: آره گفتم که اون میاد دنبالم
هوری: شیطوننن نکنه باهاش تو رابطه ای
ا.ت: خب راستش
هوری: باشه باشه متوجه شدم تو رابطه اییی(خنده مرموزانه)
ا.ت: عهه(خنده)
رفتیم تو کلاس نشستیم از اونجایی که کوک گفت پیش یانگ نشینم منم پیش هوری نشستم و چند دقیقه بعد هم کوک اومد
کوک: سلام بچه ها
بچه ها: سلام استاد
کوک: بچه ها امروز درس نداریم
بچه ها: جیخخخخخ هورااا ایوللللل
ا.ت: عهه خب چیکار کنم حوصلم سر میره (پوکر)
کوک: هر کی میخواد بره تو حیاط
ا.ت: من که نمیخوام گرمهه
همه رفتن تو حیاط پشمام هوا خیلی گرمه ججوریی تحمل میکنن
کوک اومد نشست کنارم
کوک: چقدر غر میزنی فسقلی
ا.ت: اولا من فسقلی نیستم دوما من کی غر زدم ایشش
کوک: همین الان
ا.ت: باشه اصلا من غر میزنم خوب شد
سرشو برد تو گردنم و بوسه های خیسی رو گردنم گذاشت
ا.ت: هی چیکار میکنی شاید یکی بفهمههههههههه
کوک: گفتم که برام مهم نیست بیبی الویت من تویی
☆ویو ا.ت☆
از خواب بیدار شدم دیدم رو کاناپه تو بغل کوکم ساعتو نگاه کردم واییییی ساعت ۶ و نیم بودد باید ۷ تو مدرسه باشمممم
واییی
ا.ت: کوکک کوککک بیدار شوووو مدرسه دیر شدددد
کوک: مگه ساعت چنده
ا.ت: ۶ و نیم
کوک: جرررر پاشو پاشوو
ا.ت: من که پاشدم خودت پاشو(حنده)
کوک: الان پا میشم
پاشدیم یه صبحانه خوردیم لباسامونو پوشیدیم و حرکت کردیم بعد چند مین رسیدیم همه پشماشون ریخته بود مارو باهم دیدن رفتم تو سالن کوک هم رفت تو دفترش
هوری: میبینم کهههه با استاد اومدی به به
ا.ت: آره گفتم که اون میاد دنبالم
هوری: شیطوننن نکنه باهاش تو رابطه ای
ا.ت: خب راستش
هوری: باشه باشه متوجه شدم تو رابطه اییی(خنده مرموزانه)
ا.ت: عهه(خنده)
رفتیم تو کلاس نشستیم از اونجایی که کوک گفت پیش یانگ نشینم منم پیش هوری نشستم و چند دقیقه بعد هم کوک اومد
کوک: سلام بچه ها
بچه ها: سلام استاد
کوک: بچه ها امروز درس نداریم
بچه ها: جیخخخخخ هورااا ایوللللل
ا.ت: عهه خب چیکار کنم حوصلم سر میره (پوکر)
کوک: هر کی میخواد بره تو حیاط
ا.ت: من که نمیخوام گرمهه
همه رفتن تو حیاط پشمام هوا خیلی گرمه ججوریی تحمل میکنن
کوک اومد نشست کنارم
کوک: چقدر غر میزنی فسقلی
ا.ت: اولا من فسقلی نیستم دوما من کی غر زدم ایشش
کوک: همین الان
ا.ت: باشه اصلا من غر میزنم خوب شد
سرشو برد تو گردنم و بوسه های خیسی رو گردنم گذاشت
ا.ت: هی چیکار میکنی شاید یکی بفهمههههههههه
کوک: گفتم که برام مهم نیست بیبی الویت من تویی
۳.۳k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.