خون آشام من پارت ۱۳

~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*
*اعضا برگشتن خونه*
یونا: ا/تتتت صبر کن ا/ت کجاست
کوک:*لبخند شیطانی*
جیهوپ: *پس گردنی به کوک میزنه* با اون ذهنت😂
به زودی میاد با شوهرش هم میاد
یونا و انا: جیغغغغ
ا/ت: یونا آنا
یونا و آنا: ا/ت
*میپرن بغل هم حالا هی بالا پایین بالا پایین😂 اعضا هم از حرکتشون می‌خندد *
کوک: بچه هاااااا تهیونگ داره میخنده
تهیونگ: خو چیه مگه
جیمین: آخه بعد از اون اتفاق تو دیگه *منظورش از دست دادن پدر و مادرش*
تهیونگ: هعی ولش کن
*خوب چند دقیقه اعضا و دخترا خودشون رو معرفی کردن*
ا/ت: میگم ساعت چنده؟
جیمین: ۱ شبه
ا/ت و آنا و یونا: چیییی
انا: زودباشین بخوابیم که دیر شد
تهیونگ: واسه چی؟
ا/ت : راستش رو بخوای نمیدونیم 😐
تهیونگ *خنده مستطیلی*
ا/ت: /پیاسجسجسایپمستبچیپ
عاشق همین خندهاتم/
تهیونگ و شوگا: *از خنده غش کردن
شوگا: وای ... اصلا... به قیافت نمیخوره(مثلا بخاطرخنده نفس کم اورده😂😐)
ا/ت : چی ؟ صبر کن تو هم میتونی ذهن خونی
شوگا: ..... اره(خنده)
*ا/ت قرمز میشود*
اعضا: یکی به ماهم بگه
ا/ت : هیچی نیست
جین: بچه ها خوابم میاد بریم بخوابیم
همه: موافقیم
*هرکی رفت تو اتاق خودش توجه فرمایید زن و شوهر ها تو یه اتاق خوابیدن*
پرش زمانی به فردا صبح ....

اسلاید ۲ : عکس ویلایی که اعضا رفتن
شرط : حداقل ۳ تا لایک و ۲ تا کامنت😁
و دوستان عزیز لطفا حمایت کنید
بعد ممکنه دیر بزاریم زیاد حالم خوب نیست🙏