فیک عشق لجباز پارت۲
میخواستم اعتراض کنم ولی اون اول پیش قدم شد و گفت:تو به چه حقی جلوی خدمتکارا سرم داد زدی؟ من داشتم اون زنه پرو ادب میکردم
گفتم:کوک من متاسفم حواسم نبود نمیخواستم جلوی خدمتکارا تحقیرت کنم ولی تو نباید موی اون خدمتکار بیچاره رو میکشیدی تکخنده ای کرد گفت: بیچاره؟؟؟ اون اینجا جاسوسی من و تو میکنه و خبرا رو میفرسته برای خوناشام بزرگ بعد تو به این میگی بیچاره؟(با پوزخند) از حرفش تعجب کردم گفتم: جاسوس؟جاسوسی مارو میکنه؟گفت:اره همه خبرا رو میرسونه گفتم: پس قضیه بچه دار شدن چی میشه؟گفت: پدربزرگ ی عالمه جاسوس و خبرچین توی عمارت برامون گذاشته نمیدونم باید چیکار کنیم ، پدربزرگ ازمون بچه میخواد گفتم: اخهه..... گفت: اخه نداره ، میدونی کسی جرعت نداره رو حرفش حرف بزنه ،پس باید سریع تر بچه دار بشیم ، با ترس گفتم :باشه ، داشت میرفت سمت در که یهو برگشت سمتم گفت:بیا پایین باهم صبحانه بخوریم گفتم :باشه(بالبخند)اومدم
گفتم:کوک من متاسفم حواسم نبود نمیخواستم جلوی خدمتکارا تحقیرت کنم ولی تو نباید موی اون خدمتکار بیچاره رو میکشیدی تکخنده ای کرد گفت: بیچاره؟؟؟ اون اینجا جاسوسی من و تو میکنه و خبرا رو میفرسته برای خوناشام بزرگ بعد تو به این میگی بیچاره؟(با پوزخند) از حرفش تعجب کردم گفتم: جاسوس؟جاسوسی مارو میکنه؟گفت:اره همه خبرا رو میرسونه گفتم: پس قضیه بچه دار شدن چی میشه؟گفت: پدربزرگ ی عالمه جاسوس و خبرچین توی عمارت برامون گذاشته نمیدونم باید چیکار کنیم ، پدربزرگ ازمون بچه میخواد گفتم: اخهه..... گفت: اخه نداره ، میدونی کسی جرعت نداره رو حرفش حرف بزنه ،پس باید سریع تر بچه دار بشیم ، با ترس گفتم :باشه ، داشت میرفت سمت در که یهو برگشت سمتم گفت:بیا پایین باهم صبحانه بخوریم گفتم :باشه(بالبخند)اومدم
۵۴.۸k
۰۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.