منم ایندفعه تحریک شوده بودم و یقش رو گرفتم کشیدم جلوسورتم
منم ایندفعه تحریک شوده بودم و یقش رو گرفتم کشیدم جلوسورتم و لباش رو بوسیدم
ران حولم داد رو تخت زیپ لباسم رو باز کرد و هم زمان لباس خودشم دراورد من فقط سوتین داشتم داشتم از خجالت میمردم
چشمامو بستم بعد حس کردم پیگه کلا لباس ندارم
چشمامو باز کردم و بله
🔞👙🛀🤤😝😴🥂👯♀️🔞😂🫱🏽🫲🏻
ران اهمشو کرد تو اهمم کلی عرق کردا بودم ران منو فشار میداد و منو بوسید و همونطور که توی هم بودیم خابیدیم
فردا صبح
از زبان ران
صبح پاشدم دیدم لخت مادر زادم دیدم الیس کنارم باخودم گفتم
از دست نمیدم این موقیتو
چیلیم چیلیم پاچیلیم و...
بعد از یک ساعت جفتمون بیار شدیم و باهم تصمیم گرفتیم ازدوان کنیم قررمدار ازدواج چیدیم و
سانزو با چشمای خونی اومد تو خونه
ووووو
ادامه
ران حولم داد رو تخت زیپ لباسم رو باز کرد و هم زمان لباس خودشم دراورد من فقط سوتین داشتم داشتم از خجالت میمردم
چشمامو بستم بعد حس کردم پیگه کلا لباس ندارم
چشمامو باز کردم و بله
🔞👙🛀🤤😝😴🥂👯♀️🔞😂🫱🏽🫲🏻
ران اهمشو کرد تو اهمم کلی عرق کردا بودم ران منو فشار میداد و منو بوسید و همونطور که توی هم بودیم خابیدیم
فردا صبح
از زبان ران
صبح پاشدم دیدم لخت مادر زادم دیدم الیس کنارم باخودم گفتم
از دست نمیدم این موقیتو
چیلیم چیلیم پاچیلیم و...
بعد از یک ساعت جفتمون بیار شدیم و باهم تصمیم گرفتیم ازدوان کنیم قررمدار ازدواج چیدیم و
سانزو با چشمای خونی اومد تو خونه
ووووو
ادامه
۳.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.