شکاف p30
انگار هم داشت میگفت که دست از پا خطا کنی میفهمم و یا از یه طرف دیگه مراقب هستم که اتفاقی برات نیوفته
چقدر این آدم عجیب بود....تا زمان ایستادن ماشین دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد ...فرودگاه همه کارا رو انجام دادن و برام تعجب آور بود که چجوری برام شناسه ای درست کردن که کسی از جعلی بودن اون خبردار نمیشد؟
مگه اصلا اسمی با هویت جعلی من تو سیستم ها ثبت شده بود؟
با نشستن توی صندلی های هواپیما سوال های بی پاسخم رو رها کردم که لئون اومد کنارم روی صندلی نشست و من چقدر از این بابت خداروشکر کردم....فکر اینکه باید چند ساعت دیگه هم اون مردک عبوس رو تحمل کنم دیوونم میکرد
ناهار رو هواپیما داد و تونستم شکم گرسنهام رو باهاش سیر کنم
عصر هم دوباره سوار ماشین مثل ماشین اومدنی شدیم و به یه هتل بزرگ و شیک رفتیم....علاوه بر ما سه چهار نفر بادیگارد هم همراهمون بودن که برای اون ها هم اتاق گرفته شد
یه اتاق جم و جور با یه تخت تک نفره نصیبم شد ....خواستم خودم رو از شر اون لباس های زشت خلاص کنم که یادم افتاد بهتره کم کم بهش عادت کرد
دیگه تو زندان نمیتونستم تاپ و شلوارک بنفشم رو تن کنم و حتی در دسترسم هم نبود
جوراب هامو درآوردم که زنگ در خورد....از چشمی با دیدن لئون در رو باز کردم....کیسه ای دستش بود
_خواب که نبودی؟
_نه بیدار بودم...چیزی شده
روی مبل نشست و گفت :
_اره یکی دوتا مورد بود که باید بهت میگفتم
از کیسه یه بسته قرص بیرون آورد:
_یکی این قرص ها برای تایم پریودت....گوشیت هم برات آوردم که حداقل این شب آخری پیشت باشه
..یکی هم...
دستش رو توی کیسه کرد همونجا نگه داشت و نگاهم کرد:
_ببين یکی از تفاوت های مرد و زن توی آلت تناسلی اون هاست....و تو هم به عنوان یه مرد باید یه فرقی با زن ها داشته باشی درسته؟
واکنشی نشون ندادم تا ببینم این قضیه قراره به کجا ختم بشه
_من کاملا میدونم که چقدر برات سخته اما نباید حتی احتمال یک درصد شک رو به کسی بدیم.....الان ممکنه با خودت بگی از چیزی معلوم نیس و تفاوت ها زیر شلواره اما بین مرد ها حتی کوچکترین برجستگی هم مرسومه و تو هم از این مرد مستثنی نیست
دستش رو از کیسه بیرون آورد....با دیدن یه آلت تناسلی مردونه مصنوعی ، چشمام گرد شد
خدای من...این دیگه چجورشه
اون وسیله رو روی میز کنار قرص ها و گوشیم گذاشت و بلند شد:
_حالت رو درک میکنم اما دستور رئیسه...تو که نمیخوای عصبانیش کنی و بندازیش به جون من ..هان؟... الان چیزی نگو ولی ازت خواهش میکنم فردا صبح که همو می بینیم اون توی شلوارت باشه ...قبوله؟
چقدر این آدم عجیب بود....تا زمان ایستادن ماشین دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد ...فرودگاه همه کارا رو انجام دادن و برام تعجب آور بود که چجوری برام شناسه ای درست کردن که کسی از جعلی بودن اون خبردار نمیشد؟
مگه اصلا اسمی با هویت جعلی من تو سیستم ها ثبت شده بود؟
با نشستن توی صندلی های هواپیما سوال های بی پاسخم رو رها کردم که لئون اومد کنارم روی صندلی نشست و من چقدر از این بابت خداروشکر کردم....فکر اینکه باید چند ساعت دیگه هم اون مردک عبوس رو تحمل کنم دیوونم میکرد
ناهار رو هواپیما داد و تونستم شکم گرسنهام رو باهاش سیر کنم
عصر هم دوباره سوار ماشین مثل ماشین اومدنی شدیم و به یه هتل بزرگ و شیک رفتیم....علاوه بر ما سه چهار نفر بادیگارد هم همراهمون بودن که برای اون ها هم اتاق گرفته شد
یه اتاق جم و جور با یه تخت تک نفره نصیبم شد ....خواستم خودم رو از شر اون لباس های زشت خلاص کنم که یادم افتاد بهتره کم کم بهش عادت کرد
دیگه تو زندان نمیتونستم تاپ و شلوارک بنفشم رو تن کنم و حتی در دسترسم هم نبود
جوراب هامو درآوردم که زنگ در خورد....از چشمی با دیدن لئون در رو باز کردم....کیسه ای دستش بود
_خواب که نبودی؟
_نه بیدار بودم...چیزی شده
روی مبل نشست و گفت :
_اره یکی دوتا مورد بود که باید بهت میگفتم
از کیسه یه بسته قرص بیرون آورد:
_یکی این قرص ها برای تایم پریودت....گوشیت هم برات آوردم که حداقل این شب آخری پیشت باشه
..یکی هم...
دستش رو توی کیسه کرد همونجا نگه داشت و نگاهم کرد:
_ببين یکی از تفاوت های مرد و زن توی آلت تناسلی اون هاست....و تو هم به عنوان یه مرد باید یه فرقی با زن ها داشته باشی درسته؟
واکنشی نشون ندادم تا ببینم این قضیه قراره به کجا ختم بشه
_من کاملا میدونم که چقدر برات سخته اما نباید حتی احتمال یک درصد شک رو به کسی بدیم.....الان ممکنه با خودت بگی از چیزی معلوم نیس و تفاوت ها زیر شلواره اما بین مرد ها حتی کوچکترین برجستگی هم مرسومه و تو هم از این مرد مستثنی نیست
دستش رو از کیسه بیرون آورد....با دیدن یه آلت تناسلی مردونه مصنوعی ، چشمام گرد شد
خدای من...این دیگه چجورشه
اون وسیله رو روی میز کنار قرص ها و گوشیم گذاشت و بلند شد:
_حالت رو درک میکنم اما دستور رئیسه...تو که نمیخوای عصبانیش کنی و بندازیش به جون من ..هان؟... الان چیزی نگو ولی ازت خواهش میکنم فردا صبح که همو می بینیم اون توی شلوارت باشه ...قبوله؟
۵.۳k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.