پارت 21
آخر هفته
امروز قرار بود بریم خونه جانگ وو از اول صبح بود که حاضری میکردیم واسه شب رئیس کیم برای من و جین لباس هایی ويژه آماده کرد و روشون جی پی اس
گذاشت رفتم اتاقم و آماده شدم رئیس چند تا میکاپر فرستاده بود اونا میکاپم کردن کارشون که تموم شد لباس رو پوشیدم یکمی کوتاه بود تقریبا تا زیر رون هام میومد میترسیدم جین گیر بده از جام بلند شدم سمت در رفتم تا بازش کنم ولی قبل از من یکی اون رو باز کرد جین بود من رو که دید اخماش رفت تو هم
جین چاگیا این چیه پوشیدی آخه
هانی جین این رو رئیس آماده کرده و مجهز هم هست پس باید بپوشمش
جین اما این خیلی کوتاهه
هانی یکم اومدم جلو و لبش رو بوسیدم تا آروم بشه خاستم برم عقب که از کمرم گرفت و چسبوندم به دیوار و لبام رو بوسید چند تا مک محکم از لب های پایینم گرفت منم همراهیش کردم با صدای قدم از هم جدا شدیم
جین لعنتی تازه شروع شده بود
هانی تک خندی کردم و خودم رو ازش جدا کردم خواستم سمت در برم که دستم رو گرفت و گفت بگو داری لباس عوض میکنی در رو زدن جیمین بود چند بار در زد
جیمین افسر پارک اونجا هستین میشه بیام داخل
هانی نه نه دارم لباس عوض میکنم الان میام
جیمین آها باشه لطفا یکم عجله کنید پس جین کجاست
هانی وقتی رفت گفتم جین برو دیگه ببین یکی میبینه
جین باشه باشه ولی بزار یه بار دیگه
هانی نه برو
جین خیلی بدی باشه
هانی هههه خدا کیوتی
رفتم جلو آینه یکم رژم پخش شده بود درستش کردم و اومدم بیرون
رفتم پایین بعد از من هم جین اومد رسیدیم به محل جشن نفس عمیقی کشیدم و گفتم مراقب باشید این عملیات واسه من خیلی مهمه امیدوارم درکش کنید
چشم قربان
ماشین رو گذاشتیم جلوی در بادیگاردها من رو نشناختن با جین دست توی دست هم رفتیم داخل سالن روی یه صندلی نشستیم خیلی عادی رفتار میکردیم چند نفر اومدن باهامون دست دادن چون اونا ما رو کس هایی که شناسنامه جعلی داشتن حساب میکردن یهو همه جا سکوت شد به راه پله ها نگاه کردم همون بود کسی که من رو توی 18 سالگی یتیم کرد
دستام رو مشت کرده بودم جین دستش رو گذاشت روی دستم اما تاثیری نداشت به قدری عصبانی شدم که میتونستم همین الان برم و دندون هاش رو خورد کنم ماهم از جامون بلند شدیم
جانگ وو دوستان آقایون و خانوم ها خوش آمدید به جشن سالانه ما امیدوارم امروز بهتون خوش بگذره
همه دست زدن ما هم عادی رفتار کردیم کمی بعد که چشمش به ما خورد اومد نزدیکتر
جانگ وو سلام خوش اومدید شما رو نشناختم میشه خودتون رو معرفی کنید
من گوم شین هوا هستم دختر یکی از سهامداران شرکت (____)
منم گوم یون جهون هستم دوست پسر شین هوا
خوشبختم تا حالا خانواده گوم دعوت ما رو قبول نمیکردن جالبه که اینبار کردن
از اینکه قبول کردیم خوشحال نیستین
چرا خیلی خوشحال شدم
امروز قرار بود بریم خونه جانگ وو از اول صبح بود که حاضری میکردیم واسه شب رئیس کیم برای من و جین لباس هایی ويژه آماده کرد و روشون جی پی اس
گذاشت رفتم اتاقم و آماده شدم رئیس چند تا میکاپر فرستاده بود اونا میکاپم کردن کارشون که تموم شد لباس رو پوشیدم یکمی کوتاه بود تقریبا تا زیر رون هام میومد میترسیدم جین گیر بده از جام بلند شدم سمت در رفتم تا بازش کنم ولی قبل از من یکی اون رو باز کرد جین بود من رو که دید اخماش رفت تو هم
جین چاگیا این چیه پوشیدی آخه
هانی جین این رو رئیس آماده کرده و مجهز هم هست پس باید بپوشمش
جین اما این خیلی کوتاهه
هانی یکم اومدم جلو و لبش رو بوسیدم تا آروم بشه خاستم برم عقب که از کمرم گرفت و چسبوندم به دیوار و لبام رو بوسید چند تا مک محکم از لب های پایینم گرفت منم همراهیش کردم با صدای قدم از هم جدا شدیم
جین لعنتی تازه شروع شده بود
هانی تک خندی کردم و خودم رو ازش جدا کردم خواستم سمت در برم که دستم رو گرفت و گفت بگو داری لباس عوض میکنی در رو زدن جیمین بود چند بار در زد
جیمین افسر پارک اونجا هستین میشه بیام داخل
هانی نه نه دارم لباس عوض میکنم الان میام
جیمین آها باشه لطفا یکم عجله کنید پس جین کجاست
هانی وقتی رفت گفتم جین برو دیگه ببین یکی میبینه
جین باشه باشه ولی بزار یه بار دیگه
هانی نه برو
جین خیلی بدی باشه
هانی هههه خدا کیوتی
رفتم جلو آینه یکم رژم پخش شده بود درستش کردم و اومدم بیرون
رفتم پایین بعد از من هم جین اومد رسیدیم به محل جشن نفس عمیقی کشیدم و گفتم مراقب باشید این عملیات واسه من خیلی مهمه امیدوارم درکش کنید
چشم قربان
ماشین رو گذاشتیم جلوی در بادیگاردها من رو نشناختن با جین دست توی دست هم رفتیم داخل سالن روی یه صندلی نشستیم خیلی عادی رفتار میکردیم چند نفر اومدن باهامون دست دادن چون اونا ما رو کس هایی که شناسنامه جعلی داشتن حساب میکردن یهو همه جا سکوت شد به راه پله ها نگاه کردم همون بود کسی که من رو توی 18 سالگی یتیم کرد
دستام رو مشت کرده بودم جین دستش رو گذاشت روی دستم اما تاثیری نداشت به قدری عصبانی شدم که میتونستم همین الان برم و دندون هاش رو خورد کنم ماهم از جامون بلند شدیم
جانگ وو دوستان آقایون و خانوم ها خوش آمدید به جشن سالانه ما امیدوارم امروز بهتون خوش بگذره
همه دست زدن ما هم عادی رفتار کردیم کمی بعد که چشمش به ما خورد اومد نزدیکتر
جانگ وو سلام خوش اومدید شما رو نشناختم میشه خودتون رو معرفی کنید
من گوم شین هوا هستم دختر یکی از سهامداران شرکت (____)
منم گوم یون جهون هستم دوست پسر شین هوا
خوشبختم تا حالا خانواده گوم دعوت ما رو قبول نمیکردن جالبه که اینبار کردن
از اینکه قبول کردیم خوشحال نیستین
چرا خیلی خوشحال شدم
۲۲.۸k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.