پارت30
پارت30
عشق در بیمارستان
اص. مات داره جنبه نداری نخون
شیرین) عشقم زنگو میزنن فک کنم غذا رو اوردن برم من بیارم؟
شهاب) خودم میرم زشته تو بری، بشین تا من بیام
شیرین) چشم
شهاب غذا رو اورد و غذاشون رو خوردن
شیرین) خب من اینارو جمع کنم
شهاب) منم کمکت میکنم
شیرین) باشه
شیرین داشت ظرفارو میزاشت داخل ظرف شویی، بعد شیرین خم شد، شهاب هواسش نبود دی/کش زد به شیرین. و یجورایی هر دوتاشون تحریک شدن...
شهاب دستاشو دور کمر شیرین حلقه کرد گف
شهاب) با صدای بم و خمار) عشقم...
شیرین به چشمای شهاب نگا میکرد و جواب میداد) جانم
شهاب) اومم گلم
شیرین) جانم
شهاب) میشه ببوسمت
شیرین لپشو نزدیک شهاب کرد و گفت) اره میتونی ببوسی
شهاب) نه اینجا
شیرین) پس کجا (خودشو میزد به اون راه)
شهاب انگشتش رو اشاره میکنه به لبای شیرین
شهاب) اینجا
شیرین خجالت میکشه و چیزی نگف
شیرین).....
شهاب) هوم؟
شیرین) خب م.....(اینجا شهاب لب/شو رو ل/ب شیرین گذاشت و اروم م/ک میزد)
شیرین هم تحر/یک شد و اونم همراهی کرد
بعد چند مین م/ک زناشون تند تر میشد و بیشتر تحر/یک میشدن
شهاب شیرین رو بلند کرد و بردتش اتاق
روش خی/مه زد و لباشو عمیق م/ک میزد
بعد رفت سراغ گردنش، انقد مک زد که کبود شد
بعد شیرین پیراهن شهاب رو باز کرد و شهاب بدون پیراهن دوباره روش خیمه زد و لباشو دوباره م/ک میزد.
شهاب پیراهن شیرین رو کند و وقتی اون دوتا گردالی رو دید خاست غش کنه، اون خیلی هوس کرده بود داشت دیونه میشد...
شیرین یکم خجالت کشید چون از بالا هیچی نپوشیده بود و فقط یه شلوارک پوشیده بود
شهاب یکی از گردالی هارو مک میزد و اون یکی رو با دستش فشار میداد
شیرین ناله هاش شروع میشدن
یه حسی خوبی از مکیدن داشت
چون اولین بار بود که امتحانش میکرد
شیرین به شهاب میگه بیشتر مک بزن اون ناله میکرد
شهاب از اون یکی گردالی تموم کرد و رفت واسه دومی و محکم مک میزد،
شهاب داشت بیشتر از ناله های شیرین تحریک میشد و گف
شهاب) با صدای بم و سک/سی) ارهه ناله کن ناله هاتو دوس دارم بیبی
شهاب خاست عملیات اصلی رو انجام بده که شیرین نزاشت
امیدوارم حمایت کنین
عشق در بیمارستان
اص. مات داره جنبه نداری نخون
شیرین) عشقم زنگو میزنن فک کنم غذا رو اوردن برم من بیارم؟
شهاب) خودم میرم زشته تو بری، بشین تا من بیام
شیرین) چشم
شهاب غذا رو اورد و غذاشون رو خوردن
شیرین) خب من اینارو جمع کنم
شهاب) منم کمکت میکنم
شیرین) باشه
شیرین داشت ظرفارو میزاشت داخل ظرف شویی، بعد شیرین خم شد، شهاب هواسش نبود دی/کش زد به شیرین. و یجورایی هر دوتاشون تحریک شدن...
شهاب دستاشو دور کمر شیرین حلقه کرد گف
شهاب) با صدای بم و خمار) عشقم...
شیرین به چشمای شهاب نگا میکرد و جواب میداد) جانم
شهاب) اومم گلم
شیرین) جانم
شهاب) میشه ببوسمت
شیرین لپشو نزدیک شهاب کرد و گفت) اره میتونی ببوسی
شهاب) نه اینجا
شیرین) پس کجا (خودشو میزد به اون راه)
شهاب انگشتش رو اشاره میکنه به لبای شیرین
شهاب) اینجا
شیرین خجالت میکشه و چیزی نگف
شیرین).....
شهاب) هوم؟
شیرین) خب م.....(اینجا شهاب لب/شو رو ل/ب شیرین گذاشت و اروم م/ک میزد)
شیرین هم تحر/یک شد و اونم همراهی کرد
بعد چند مین م/ک زناشون تند تر میشد و بیشتر تحر/یک میشدن
شهاب شیرین رو بلند کرد و بردتش اتاق
روش خی/مه زد و لباشو عمیق م/ک میزد
بعد رفت سراغ گردنش، انقد مک زد که کبود شد
بعد شیرین پیراهن شهاب رو باز کرد و شهاب بدون پیراهن دوباره روش خیمه زد و لباشو دوباره م/ک میزد.
شهاب پیراهن شیرین رو کند و وقتی اون دوتا گردالی رو دید خاست غش کنه، اون خیلی هوس کرده بود داشت دیونه میشد...
شیرین یکم خجالت کشید چون از بالا هیچی نپوشیده بود و فقط یه شلوارک پوشیده بود
شهاب یکی از گردالی هارو مک میزد و اون یکی رو با دستش فشار میداد
شیرین ناله هاش شروع میشدن
یه حسی خوبی از مکیدن داشت
چون اولین بار بود که امتحانش میکرد
شیرین به شهاب میگه بیشتر مک بزن اون ناله میکرد
شهاب از اون یکی گردالی تموم کرد و رفت واسه دومی و محکم مک میزد،
شهاب داشت بیشتر از ناله های شیرین تحریک میشد و گف
شهاب) با صدای بم و سک/سی) ارهه ناله کن ناله هاتو دوس دارم بیبی
شهاب خاست عملیات اصلی رو انجام بده که شیرین نزاشت
امیدوارم حمایت کنین
۱.۸k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.