love is a killer
love is a killer
p.²⁵
نویسنده.خانه.ایران
(کوک دویید و از پله ها بالا رفت ات و تهیونگم افتادن دنبالش کوک رفت بالا پله ها و در یکی از اتاف هارو باز کرد و رفت تو و پشت در قایم شد تهیونگ ادمی بود که حتی صدای نفس ادما رو حس میکرد برای همین کوک نفسش رو حبس کرد تهیونگ و ات رفت تو اتاق ات رفت تو کمد رو نگاه کنه تهیونگ رفت زیر تخت رو نگاه کنه که یهو کوک رفت بیرون در رو بست و قلف کرد )
- صگ پدر در رو باز کن
× نمیکنم
جونگکوک برادر گلم در رو باز کن وگرنه هخودم میام جرت میدم
× نمیخوام
- گوه خوردی در رو باز کن
× نمیخوام
- بلخره که درو باز میکنی
× نمیکنم الانم میرم خونه خودم خدافظ
کوک توکه انتظار نداری ما شبو توی یه اتاق باشیم
× چرا که نه
- کوککککککک
× جانم
- درو باز کن
× شاید صبح باز مردم که از گشنگی نمیری
کوکککککک (داد)(زهر مار )
× درد
- کوفت
× من دیگه برم بای
- کوکککککککککککککککککککککککک (عربده)(برادر هنجرت جر نخورد )
(بعد چند دقیقهکه فهمیدن کوک رفته رفتن رو تخت نشستن و به هم دیگه نگاه کردن )
- من این طرف میخوابم تو اون طرف بخواب
اوکی
-(لامپ رو خواموش کرد و نشست رو تخت )شب بخیر
شب توهم بخیر
ات.عمارت.سئول.گنگنام
( خوابیده بودم یهو صدای رعد و برق اومد از اونجایی مه خاطره خوبی ازش ندارم یه چیزی مثل فوبیاست از رعد او برق میترسم تمام اون خاطرات رو به یادم میاره )
•فلش بک به ۱۴ سال پیش •
با گریه از لون خونه اومدم بیرون دوییدم (دوییدمو دوییدم تابه ...اوکی جدی میشم )یهو بارون اومد اون شب فقط میدویبدم نمیدونستم چیکار کنم بارن خیس خیسم کرده بود مثل موش آب کشیده شدم بودم همین جور میدوییدم که با یه ماشین تصادف کردم
•پایان فلش بک •
(رعدوبرق زد ترسیدم خودمو تو بغل تهیونگ جا دادم بغلش خیلی آرامش بخش بود)
•صبح•
(چشمام رو باز کردم خیلی نزدیکه تهیونگ بودم جوری که اگه حرف میزدیم لبامون بهم میخوردن نفسای داغش به پوصتم میخورد بهو به خودم اومدم جیغ زدم و ازش دور شو )
*جیغغغغغغغغغغغغغغغغغ
نویسنده.خانه.ایران
خوابم نمیبرد گفتم براتون یه پارت آپلود کنم
p.²⁵
نویسنده.خانه.ایران
(کوک دویید و از پله ها بالا رفت ات و تهیونگم افتادن دنبالش کوک رفت بالا پله ها و در یکی از اتاف هارو باز کرد و رفت تو و پشت در قایم شد تهیونگ ادمی بود که حتی صدای نفس ادما رو حس میکرد برای همین کوک نفسش رو حبس کرد تهیونگ و ات رفت تو اتاق ات رفت تو کمد رو نگاه کنه تهیونگ رفت زیر تخت رو نگاه کنه که یهو کوک رفت بیرون در رو بست و قلف کرد )
- صگ پدر در رو باز کن
× نمیکنم
جونگکوک برادر گلم در رو باز کن وگرنه هخودم میام جرت میدم
× نمیخوام
- گوه خوردی در رو باز کن
× نمیخوام
- بلخره که درو باز میکنی
× نمیکنم الانم میرم خونه خودم خدافظ
کوک توکه انتظار نداری ما شبو توی یه اتاق باشیم
× چرا که نه
- کوککککککک
× جانم
- درو باز کن
× شاید صبح باز مردم که از گشنگی نمیری
کوکککککک (داد)(زهر مار )
× درد
- کوفت
× من دیگه برم بای
- کوکککککککککککککککککککککککک (عربده)(برادر هنجرت جر نخورد )
(بعد چند دقیقهکه فهمیدن کوک رفته رفتن رو تخت نشستن و به هم دیگه نگاه کردن )
- من این طرف میخوابم تو اون طرف بخواب
اوکی
-(لامپ رو خواموش کرد و نشست رو تخت )شب بخیر
شب توهم بخیر
ات.عمارت.سئول.گنگنام
( خوابیده بودم یهو صدای رعد و برق اومد از اونجایی مه خاطره خوبی ازش ندارم یه چیزی مثل فوبیاست از رعد او برق میترسم تمام اون خاطرات رو به یادم میاره )
•فلش بک به ۱۴ سال پیش •
با گریه از لون خونه اومدم بیرون دوییدم (دوییدمو دوییدم تابه ...اوکی جدی میشم )یهو بارون اومد اون شب فقط میدویبدم نمیدونستم چیکار کنم بارن خیس خیسم کرده بود مثل موش آب کشیده شدم بودم همین جور میدوییدم که با یه ماشین تصادف کردم
•پایان فلش بک •
(رعدوبرق زد ترسیدم خودمو تو بغل تهیونگ جا دادم بغلش خیلی آرامش بخش بود)
•صبح•
(چشمام رو باز کردم خیلی نزدیکه تهیونگ بودم جوری که اگه حرف میزدیم لبامون بهم میخوردن نفسای داغش به پوصتم میخورد بهو به خودم اومدم جیغ زدم و ازش دور شو )
*جیغغغغغغغغغغغغغغغغغ
نویسنده.خانه.ایران
خوابم نمیبرد گفتم براتون یه پارت آپلود کنم
۶.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.