خیانت
خیانت
Part:13
کوک ویو:
بدون اینکه سایان چیزی متوجه بشه
۳ بلیط خریدم و به هیونگ زنگ زدم
یونا مثل خواهر نداشتم بود بغض گرفته بودم
کوک:الوهیونگ(حرفای کوک با بغضه)
تهیونگ:چی شده
کوک:یو.....یو...نا
تهیونگ:خب یونا چی؟
مادر تهیونگ:پسرم چی شده
تهیونگ:یه لحظه صبر کن
کوک:تصادف کرده......
تهیونگ:یعنی چی ......مگه میدونی کجاست
کوک:هیونگ بلیط خریدم امشب باید بریم
تهیونگ:خب کجاست
کوک:ترکیه
تهیونگ:اونجا از کجا به ذهنش رسید.....
کوک:ساعت ۱۲ پروازه برات بلیط گرفتم منو سایان زودتر میریم سوار هواپیما میشیم
تهیونگ:باشه خداحافظ
گوشی رو قطع کرد.....
تهیونگ ویو:
چی.....یونا.....اصلا ترکیه چطور
توی فکرم بودم که مامانم اومد سمتم
مادرتهیونگ:کی تصادف کرده
*بغضم شکست و با گریه مامانم رو بغل کردم*
تهیونگ:اومااا یونا یونا
مادر تهیونگ:یونا چش شده؟
تهیونگ:تصادف کرده ....من من باید برم
سریع سمت اتاق خواب رفتم و با برداشتن پاسپورت و ویزا و مدارک مهم لباس هامم رو عوض کردم و رفتم ....سمت فرودگاه
سایان ویو:
با گریه سریع آماده شدم و رفتیم
فرودگاه بعد از انجام کارا و احراز هویت
سوار هواپیما شدیم.................
اشکام بند نمیاومد ولی باید خودم رو کنترل میکردم کوک کنارم نشسته بود.......اونم حالش بهتر از من نبود.....
*چند ساعت بعد ترکیه ادامه ویو سایان*
رسیدیم .....اینجا هم خوشگله واییی چی دارم میگم سریع تاکسی گرفتیم مرده داشت به زبان خودشون حرف میزد نمیفهمیدم برای همین از مترجم کمک گرفتم......سوار تاکسی شدیم و سمت بیمارستان حرکت کردیم
به محض ورود به بیمارستان سمت یکی از پرسنل رفتم و شروع کردم اینگلیسی صحبت کردن اونم به اینگلیسی جوابمون رو داد
سایان:ببخشید مین یونا کجاست؟
پرسنل:آها اونی که تصادف کرده
سایان:بله خودش
پرسنل:عملشون تازه ۲ ساعت پیش تموم شده و الان ....
سایان:یعنی ۱۰ ساعت......الان چی یونا کجاست؟(گریه)
کوک:آروم باش
پرسنل:الان توی کما هستن.....ضربه بدی به سرشون وارد شده و امکان بهوش اومدنش کلا ۱۵ درصده .....خدابد نده
اینو که گفت نتونستم و افتادم زمین که کوک سریع گرفتم......با گریه شروع به حرف زدن کردم
سایان:کوک یونا کلا ۱۵ درصد
کوک:آروم باش اون قویه
سایان:الان توی کماس باید ببینمش
کوک:تازه عملش تموم شده نمیتونیم ببینیمش
سایان:از پشت شیشه که میشه
کوک:بیا بریم
سایان رو بردم اونجا البته از یه پرستار پرسیدم ....گفت سایان میتونه ببینش اونم کوتاه سایان آماده شد(لباس و کلاه و ....پزشکی پوشید)و رفت دیدن یونا....
کوک ویو:
وقتی سایان رفت داخل
منم به هیونگ زنگ زدم وقتی زنگ زدم
فهمیدم تو محوطه بیمارستانه سریع رفتم پیشش و شروع کردم به توضیح دادن همه چیز........وقتی حرفام تموم شد هیونگ یهو بلند شد و سمت جایی که یونا بود دوید منم پشت سرش(چرا یاد تام جری افتادم😂)
وقتی رسیدیم دیدم سایان با چشمای قرمز پشت در نشسته با دیدن تهیونگ سریع بلند شد و سمتش اومد........یقش رو گرفت
هیونگ هیچ واکنشی نداشت و به یونایی که روی تخت بی جون دراز کشیده بود خیره شده بود.............
سایان:تو اینجا چیکار میکنی؟(داد)
کوک:بیب الان میان میکننمون بیرون
سایان:به درک نگاه اونجا کن(داد)ببین بخاطر احمقی مثل تو کجاست(هوی احمق خودتی)
تهیونگ:یو...نا(گریه)
کوک:هیونگ آروم باش سایان توام بسته
کوک یقه تهیونگ رو از دست سایان بیرون آورد........تهیونگ روی زمین نشست و شروع به گریه کرد کوکم سایان رو برد بیرون بهش آب بده
تهیونگ:همش تقصیر منه(نه تقصیر یونای اسکله که مراقب نبود😐)
Part:13
کوک ویو:
بدون اینکه سایان چیزی متوجه بشه
۳ بلیط خریدم و به هیونگ زنگ زدم
یونا مثل خواهر نداشتم بود بغض گرفته بودم
کوک:الوهیونگ(حرفای کوک با بغضه)
تهیونگ:چی شده
کوک:یو.....یو...نا
تهیونگ:خب یونا چی؟
مادر تهیونگ:پسرم چی شده
تهیونگ:یه لحظه صبر کن
کوک:تصادف کرده......
تهیونگ:یعنی چی ......مگه میدونی کجاست
کوک:هیونگ بلیط خریدم امشب باید بریم
تهیونگ:خب کجاست
کوک:ترکیه
تهیونگ:اونجا از کجا به ذهنش رسید.....
کوک:ساعت ۱۲ پروازه برات بلیط گرفتم منو سایان زودتر میریم سوار هواپیما میشیم
تهیونگ:باشه خداحافظ
گوشی رو قطع کرد.....
تهیونگ ویو:
چی.....یونا.....اصلا ترکیه چطور
توی فکرم بودم که مامانم اومد سمتم
مادرتهیونگ:کی تصادف کرده
*بغضم شکست و با گریه مامانم رو بغل کردم*
تهیونگ:اومااا یونا یونا
مادر تهیونگ:یونا چش شده؟
تهیونگ:تصادف کرده ....من من باید برم
سریع سمت اتاق خواب رفتم و با برداشتن پاسپورت و ویزا و مدارک مهم لباس هامم رو عوض کردم و رفتم ....سمت فرودگاه
سایان ویو:
با گریه سریع آماده شدم و رفتیم
فرودگاه بعد از انجام کارا و احراز هویت
سوار هواپیما شدیم.................
اشکام بند نمیاومد ولی باید خودم رو کنترل میکردم کوک کنارم نشسته بود.......اونم حالش بهتر از من نبود.....
*چند ساعت بعد ترکیه ادامه ویو سایان*
رسیدیم .....اینجا هم خوشگله واییی چی دارم میگم سریع تاکسی گرفتیم مرده داشت به زبان خودشون حرف میزد نمیفهمیدم برای همین از مترجم کمک گرفتم......سوار تاکسی شدیم و سمت بیمارستان حرکت کردیم
به محض ورود به بیمارستان سمت یکی از پرسنل رفتم و شروع کردم اینگلیسی صحبت کردن اونم به اینگلیسی جوابمون رو داد
سایان:ببخشید مین یونا کجاست؟
پرسنل:آها اونی که تصادف کرده
سایان:بله خودش
پرسنل:عملشون تازه ۲ ساعت پیش تموم شده و الان ....
سایان:یعنی ۱۰ ساعت......الان چی یونا کجاست؟(گریه)
کوک:آروم باش
پرسنل:الان توی کما هستن.....ضربه بدی به سرشون وارد شده و امکان بهوش اومدنش کلا ۱۵ درصده .....خدابد نده
اینو که گفت نتونستم و افتادم زمین که کوک سریع گرفتم......با گریه شروع به حرف زدن کردم
سایان:کوک یونا کلا ۱۵ درصد
کوک:آروم باش اون قویه
سایان:الان توی کماس باید ببینمش
کوک:تازه عملش تموم شده نمیتونیم ببینیمش
سایان:از پشت شیشه که میشه
کوک:بیا بریم
سایان رو بردم اونجا البته از یه پرستار پرسیدم ....گفت سایان میتونه ببینش اونم کوتاه سایان آماده شد(لباس و کلاه و ....پزشکی پوشید)و رفت دیدن یونا....
کوک ویو:
وقتی سایان رفت داخل
منم به هیونگ زنگ زدم وقتی زنگ زدم
فهمیدم تو محوطه بیمارستانه سریع رفتم پیشش و شروع کردم به توضیح دادن همه چیز........وقتی حرفام تموم شد هیونگ یهو بلند شد و سمت جایی که یونا بود دوید منم پشت سرش(چرا یاد تام جری افتادم😂)
وقتی رسیدیم دیدم سایان با چشمای قرمز پشت در نشسته با دیدن تهیونگ سریع بلند شد و سمتش اومد........یقش رو گرفت
هیونگ هیچ واکنشی نداشت و به یونایی که روی تخت بی جون دراز کشیده بود خیره شده بود.............
سایان:تو اینجا چیکار میکنی؟(داد)
کوک:بیب الان میان میکننمون بیرون
سایان:به درک نگاه اونجا کن(داد)ببین بخاطر احمقی مثل تو کجاست(هوی احمق خودتی)
تهیونگ:یو...نا(گریه)
کوک:هیونگ آروم باش سایان توام بسته
کوک یقه تهیونگ رو از دست سایان بیرون آورد........تهیونگ روی زمین نشست و شروع به گریه کرد کوکم سایان رو برد بیرون بهش آب بده
تهیونگ:همش تقصیر منه(نه تقصیر یونای اسکله که مراقب نبود😐)
۶.۳k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.