دکتر شریعتی :
دکتر شریعتی :
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم، آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم؛ در حالیکه خودم زن داشتم، سیگار می کشیدم و کچل شده بودم.»
«پناه»
میبرم «به خدا»،
از عـیبی که،
«امروز» در خود می بینم،
و
«دیروز»
«دیگران را» به خاطر
«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.
محتاط باشیم، در
«سرزنش» و «قضاوت کردن دیگران».
وقتی
نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از "فردای خودمان"
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم، آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم؛ در حالیکه خودم زن داشتم، سیگار می کشیدم و کچل شده بودم.»
«پناه»
میبرم «به خدا»،
از عـیبی که،
«امروز» در خود می بینم،
و
«دیروز»
«دیگران را» به خاطر
«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.
محتاط باشیم، در
«سرزنش» و «قضاوت کردن دیگران».
وقتی
نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از "فردای خودمان"
۲.۶k
۱۸ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.