یومه
یومه
پارت ۲
کورو : سورا زود باش بیا کافه
سورا : باشه باشه الان میام
رفتم سمت دست شویی که تله پورت کنم
دازای: یییااااا خخخدددداااااا «با داد»
سورا : درد گوشم کر شد
دازای: داشتی سکتم میدادی البته راه خوبی واسه مردنه
سورا با قیافه پکر بهش نگاه می کنه
یهو یه نفر میاد تو
رانپو : باز چته دازای صداتو انداختی تو سر ما
آه توی سورا چیپس خریدم بریم بخوریم ؟
سورا : باشه اومدم «با خوشحالی»
کورو : اومدی سورا
ساعت ۴ عصر
مکان : کافه
از زبان یومه
همه رفته بودن طبقه بالا به کارشون برسن
من نشسته بودم داشتم ........ میخوردم «جا خالی از همون آب میوه های بنفشایی که توپ توپ سیاه داره »
که ۳ تا پسر اومدن توی کافه وقتی منو دیدن یکیشون تو گوش اون یکی ها یه چیزی گفت
بعد اومدن نشست میز من دو تاشون روبروم و یکیشون اومد بغل من نشست
میخواست دستشو بندازه دور گردنم
دازای که همه این چیزا رو از پشت دید و اومد جلو و گفت : پس اینجایی داشتم دنبالت میگشتم
پارت ۲
کورو : سورا زود باش بیا کافه
سورا : باشه باشه الان میام
رفتم سمت دست شویی که تله پورت کنم
دازای: یییااااا خخخدددداااااا «با داد»
سورا : درد گوشم کر شد
دازای: داشتی سکتم میدادی البته راه خوبی واسه مردنه
سورا با قیافه پکر بهش نگاه می کنه
یهو یه نفر میاد تو
رانپو : باز چته دازای صداتو انداختی تو سر ما
آه توی سورا چیپس خریدم بریم بخوریم ؟
سورا : باشه اومدم «با خوشحالی»
کورو : اومدی سورا
ساعت ۴ عصر
مکان : کافه
از زبان یومه
همه رفته بودن طبقه بالا به کارشون برسن
من نشسته بودم داشتم ........ میخوردم «جا خالی از همون آب میوه های بنفشایی که توپ توپ سیاه داره »
که ۳ تا پسر اومدن توی کافه وقتی منو دیدن یکیشون تو گوش اون یکی ها یه چیزی گفت
بعد اومدن نشست میز من دو تاشون روبروم و یکیشون اومد بغل من نشست
میخواست دستشو بندازه دور گردنم
دازای که همه این چیزا رو از پشت دید و اومد جلو و گفت : پس اینجایی داشتم دنبالت میگشتم
۱.۱k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.