فیک هزاران شکوفه پارت۲
هیکاری: من اون رو خیلی دوست دارم ولی فکر کنم ایشون منو دوست نداره اینجا یه عالمه دختر است که همشون از من بهترن و زیبا ترن
[پچه ها یادم رفت هیکاری توی سرزمین سرگرمی یکی از تاجر ها و پول دار ترین ها هست و لقب ملکه زیبایی رو داره]
از زبان نویسنده:رفتید داخل دیدید همهی هاشیرا ها و شیطان کش هایی که تو نبرد زنده موندن آنجا بودن
حتی تامایو و یویشیرو هم دعوت بودن
تو رفتی پیش نزوکو و میتسوری و کانائو
گنیا رفت پیش تانجیرو اینا
سانمی هم رفت پیش اوبانای گیو و تنگن
رو میزا پر از شیرینی شربت و شراب بود
خدمت کارا از همه پذیرایی میکردن
ویو سانمی اینا
سانمی:خوب یه دقیقه هر سه تاتون به من گوش بدید
یه چی میگم وقت مسخره نکنید و نخندین
تنگن: سعی خودمون رو میکنیم
سانمی:من ....من عاشق هیکاری شدم نمیدونم چه طوری بهش بگم تحمل ندارم ببینم باکسی میگرده و پسرا بهش نزدیک میشن میشه بهم کمک کنید
گیو :به به داداشمون عاشق شده😂
تنگن: شیرینی کی میدی😂
اوبانای: فک نمیکردم که عاشق بشی😂
سانمی:خفه شید دیوث ها جاکش شیرینی رو میکنم تو حلقتون بگید چی کار کنم
تنگن: خیلی خوب اصبانی نشو
ببین اول باید ببینی ازت خوشت میاد یا نه بعد باید با کارت بهش بفهمونی دوسش داری و....[کرم دارم😈]
از زبان نويسنده:تو با دخترا داشتید با هم دیگه صحبت میکردین که پسر ارباب با دو تا از خواهر هاش آمد
همه ساکت شدن تا سخرانی بکنه
کیریا: سلام به همگی ممنونم از همتون که تشریف آوردید
توی این دوران خیلی از شما ها از جمله پدرم مادرم خواهرام شیطان کش ها و هاشیرا ها جون خودشون رو فدا کردن از بین این جماعت شما ها زنده موندین واز این بابت خوشحالم
از همتون ممنونم که تو شکست کیبوتسوجی موزان با ما همراهی کردین
و از خانم تامایو و یویشیرو ممنونم که دارو هایی رو برای بهبودی شیطان کش ها ساختند
و در آخر سر همه برای کیریا دست زدن
بعد وست جمع خالی شد یه آهنگ ملایم و رمانتیک پخش شد تا زوج ها با هم برقصند
هرکس که کسی رو دوست داشت به اون پیش نهاد رقص دونفر رو میداد
تانجیرو با زنیتسو دعوا گرفته که تو نمیتونی با نزوکو برقصی
زنای تنگن سر این که کی اول با تنگن برقصه دعوا گرفتن
اوبانای اومد و به میتسوری درخواست داد
ناگهان یه پسر که میخورد ۲ سال ازت بزرگ تر باشه آمد جلوت زانو زد و گفت:بانو افتخار میدید
تو هم از سر ناچاری و بی حوصلگی قبول کردی
اون طرف گیو با سانمی نشته بودن و نگاه میکردن
سانمی اصبانی و نارحت بود:به چه جراتی این کار کرد
گیو:سانمی آروم با..
سانمی: تو حرف نزن
همین طور که میرقصید احساس میکردی که یکی داره بهت نگاه میکنه پس سرت رو برگردوندی
اون پسر به زور سرت رو سمت خودش برگردوند و گفت:به من نگاه کن
یه دفعه لباش رو لبات کوبید
بایه دست اش چونت و با اون یکی دستش کمرت رو گرفته بود و اجازه تکون خوردن نمیداد
سعی میکردی جدا شی ولی زورت بهش نمیرسید
هیکاری توی ذهن:اون لبای کثیف ات رو از رو لبام بردار عوضی
کم کم بدنت داشت شل میشد چرا؟؟؟؟
چون داشت کمرت رو طوری نوازش میکرد که تحریک شی و گاهی لبات رو گاز میگرفت که ناله های خفه میکردی
یه دفعه
یاح یاح یاح کرم دارم😈
جای حساس قطع کردم
به نظرتون چه اتفاقی میافته؟
اگه غلط املایی دارم ببخشید
#انیمه
#شیطان_کش
#سانمی
#فیک
#فیکشن
#ویسگون
[پچه ها یادم رفت هیکاری توی سرزمین سرگرمی یکی از تاجر ها و پول دار ترین ها هست و لقب ملکه زیبایی رو داره]
از زبان نویسنده:رفتید داخل دیدید همهی هاشیرا ها و شیطان کش هایی که تو نبرد زنده موندن آنجا بودن
حتی تامایو و یویشیرو هم دعوت بودن
تو رفتی پیش نزوکو و میتسوری و کانائو
گنیا رفت پیش تانجیرو اینا
سانمی هم رفت پیش اوبانای گیو و تنگن
رو میزا پر از شیرینی شربت و شراب بود
خدمت کارا از همه پذیرایی میکردن
ویو سانمی اینا
سانمی:خوب یه دقیقه هر سه تاتون به من گوش بدید
یه چی میگم وقت مسخره نکنید و نخندین
تنگن: سعی خودمون رو میکنیم
سانمی:من ....من عاشق هیکاری شدم نمیدونم چه طوری بهش بگم تحمل ندارم ببینم باکسی میگرده و پسرا بهش نزدیک میشن میشه بهم کمک کنید
گیو :به به داداشمون عاشق شده😂
تنگن: شیرینی کی میدی😂
اوبانای: فک نمیکردم که عاشق بشی😂
سانمی:خفه شید دیوث ها جاکش شیرینی رو میکنم تو حلقتون بگید چی کار کنم
تنگن: خیلی خوب اصبانی نشو
ببین اول باید ببینی ازت خوشت میاد یا نه بعد باید با کارت بهش بفهمونی دوسش داری و....[کرم دارم😈]
از زبان نويسنده:تو با دخترا داشتید با هم دیگه صحبت میکردین که پسر ارباب با دو تا از خواهر هاش آمد
همه ساکت شدن تا سخرانی بکنه
کیریا: سلام به همگی ممنونم از همتون که تشریف آوردید
توی این دوران خیلی از شما ها از جمله پدرم مادرم خواهرام شیطان کش ها و هاشیرا ها جون خودشون رو فدا کردن از بین این جماعت شما ها زنده موندین واز این بابت خوشحالم
از همتون ممنونم که تو شکست کیبوتسوجی موزان با ما همراهی کردین
و از خانم تامایو و یویشیرو ممنونم که دارو هایی رو برای بهبودی شیطان کش ها ساختند
و در آخر سر همه برای کیریا دست زدن
بعد وست جمع خالی شد یه آهنگ ملایم و رمانتیک پخش شد تا زوج ها با هم برقصند
هرکس که کسی رو دوست داشت به اون پیش نهاد رقص دونفر رو میداد
تانجیرو با زنیتسو دعوا گرفته که تو نمیتونی با نزوکو برقصی
زنای تنگن سر این که کی اول با تنگن برقصه دعوا گرفتن
اوبانای اومد و به میتسوری درخواست داد
ناگهان یه پسر که میخورد ۲ سال ازت بزرگ تر باشه آمد جلوت زانو زد و گفت:بانو افتخار میدید
تو هم از سر ناچاری و بی حوصلگی قبول کردی
اون طرف گیو با سانمی نشته بودن و نگاه میکردن
سانمی اصبانی و نارحت بود:به چه جراتی این کار کرد
گیو:سانمی آروم با..
سانمی: تو حرف نزن
همین طور که میرقصید احساس میکردی که یکی داره بهت نگاه میکنه پس سرت رو برگردوندی
اون پسر به زور سرت رو سمت خودش برگردوند و گفت:به من نگاه کن
یه دفعه لباش رو لبات کوبید
بایه دست اش چونت و با اون یکی دستش کمرت رو گرفته بود و اجازه تکون خوردن نمیداد
سعی میکردی جدا شی ولی زورت بهش نمیرسید
هیکاری توی ذهن:اون لبای کثیف ات رو از رو لبام بردار عوضی
کم کم بدنت داشت شل میشد چرا؟؟؟؟
چون داشت کمرت رو طوری نوازش میکرد که تحریک شی و گاهی لبات رو گاز میگرفت که ناله های خفه میکردی
یه دفعه
یاح یاح یاح کرم دارم😈
جای حساس قطع کردم
به نظرتون چه اتفاقی میافته؟
اگه غلط املایی دارم ببخشید
#انیمه
#شیطان_کش
#سانمی
#فیک
#فیکشن
#ویسگون
۵.۳k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.