I hate you
part①⑥
نارا: اوه اوه یه خبرایی بینتون هستا
یونگبوک: نگرانی من شب به فاک برم نگران نباش شب خونه نیست
هیون: شاید خونه باشم
هاری: با خودتون چند چندین
هیون: نمیدونم وایسا اینجا هنوز انباری مخفیه رو داره؟
هاری: من ۳ ساله مدیر شدم چیزی نمیدونم
یونگبوک: ولش کن مهم نیست
هیون: فعلا دستات یخه نکن
یونگبوک: میخوام دلم میخواد
هیون: انگار دلت یه چیز دیگه هم میخواد
سریع پاهاشو از دور کمرم باز کرد و رفت پشت هیونا
هیون: بیا اینجا کاری باهات ندارم
یونگبوک: نوناااا نمیخوام معلوم نیست زندم بزاری
هیون: خب فعلا من برم دیگه کار دارم اونم بزار زمین اوکی خدانگهدار
افسر سو: رئیس به پادگان شرقی حمله شده و تغریبا نصفی از دانش اموزای اینجا اونجان
رفتم پادگان شرقی اونا همون گربه های درنده بودن چه بی عرضه سر نیم ساعت کشتمشون همه برگشتن اکادمی ولی تا رفتن یکی به بازوم تیر زد
هیون: بمیر
بهش شلیک کردم و برگشتم اکادمی
مانا: مامانی اون اقاهه نجاتم داد
هاری: دخترم وای شما حالتون خوبه
بقیه ی دانش اموزا: بله
افسر سو: رئیس واکنشتون ره گربه های وحشی چی بود
هیون: وقتی میکشتمشون خیلی حس خوبی بهم میداد انگار کل دنیا رو بهم داده بودن
افسر سو: شـ..... شما رئیس پریسین نه قاتل رئیس
هیون: شوخی کردم خب برعکس اونایی که میگتن خیلی ارومن اینا اروم تر بودن هیچ کاری بلد نبودن
یونگبوک: اگه هیچ کاری بلد نبودن چرا بازوت زخمه هان؟ " بغض"
هیون: عه کو؟! اهان این همه رو که فرستادم برن یارو نژمه جون بود تیر زد
یونگبوک: چرا انقدر بی خیالی تو الان حالت بده
هیون: تورو که میبینم خوب میشم
هیونا: مرز های لاس زنی پشماشون ریخت
یونگبوک: گوه نخور پنج دقیقه بیا برو بیمارستان نگا داره از دستت خون میچکه
هیون: بیمارستان نمین الان بودم پانسمانش کردن این خون از یه چیز دیگست
یونگبوک: از چی اون وقت
هیون: از عشق به تو قلبم زخم شده
یونگبوک: انقدر لاس نزن مردیکه ی لاسو
هیون: این یه تیکه از دستم زخم شده مهم نیست
یونگبوک: نگا لباستو به باد دادی کلش قرمز شده
سونا: هیونننن دکتر گفت چیزی با دستت بلند نکنی
باند دور دستمو باز کردم به طرز غیر ممکنی کاملا زخمای روی بدنم خوب شده بود
هاری: تو چی هستی
هیون: گرگینه یا خوناشام یا نمیدونم من یه انسان عادیم که هیچ وقت زخمی که روی بدنمه دیر خوب نمیشه با تشکر هوانگ هیونجین
یونگبوک: برو لباستو عوض کن ما کلاس داریم
جیا: توهم که همش به فکر درسی بزار این اوپای جذاب یکم بیشتر اینجا بمونه
اومد جلوم وایساد
جیا: مایل به بوی فرندم شدن هستی
هیونا: سونا من ابنبات میخوام
سونا: بیا
یونگبوک پرید رو کولم
یونگبوک: میگم برو لباستو عوض کن هیونجین
لیا: لطفا با فامیل صداش کنید شوهرمو
هیون:
نارا: اوه اوه یه خبرایی بینتون هستا
یونگبوک: نگرانی من شب به فاک برم نگران نباش شب خونه نیست
هیون: شاید خونه باشم
هاری: با خودتون چند چندین
هیون: نمیدونم وایسا اینجا هنوز انباری مخفیه رو داره؟
هاری: من ۳ ساله مدیر شدم چیزی نمیدونم
یونگبوک: ولش کن مهم نیست
هیون: فعلا دستات یخه نکن
یونگبوک: میخوام دلم میخواد
هیون: انگار دلت یه چیز دیگه هم میخواد
سریع پاهاشو از دور کمرم باز کرد و رفت پشت هیونا
هیون: بیا اینجا کاری باهات ندارم
یونگبوک: نوناااا نمیخوام معلوم نیست زندم بزاری
هیون: خب فعلا من برم دیگه کار دارم اونم بزار زمین اوکی خدانگهدار
افسر سو: رئیس به پادگان شرقی حمله شده و تغریبا نصفی از دانش اموزای اینجا اونجان
رفتم پادگان شرقی اونا همون گربه های درنده بودن چه بی عرضه سر نیم ساعت کشتمشون همه برگشتن اکادمی ولی تا رفتن یکی به بازوم تیر زد
هیون: بمیر
بهش شلیک کردم و برگشتم اکادمی
مانا: مامانی اون اقاهه نجاتم داد
هاری: دخترم وای شما حالتون خوبه
بقیه ی دانش اموزا: بله
افسر سو: رئیس واکنشتون ره گربه های وحشی چی بود
هیون: وقتی میکشتمشون خیلی حس خوبی بهم میداد انگار کل دنیا رو بهم داده بودن
افسر سو: شـ..... شما رئیس پریسین نه قاتل رئیس
هیون: شوخی کردم خب برعکس اونایی که میگتن خیلی ارومن اینا اروم تر بودن هیچ کاری بلد نبودن
یونگبوک: اگه هیچ کاری بلد نبودن چرا بازوت زخمه هان؟ " بغض"
هیون: عه کو؟! اهان این همه رو که فرستادم برن یارو نژمه جون بود تیر زد
یونگبوک: چرا انقدر بی خیالی تو الان حالت بده
هیون: تورو که میبینم خوب میشم
هیونا: مرز های لاس زنی پشماشون ریخت
یونگبوک: گوه نخور پنج دقیقه بیا برو بیمارستان نگا داره از دستت خون میچکه
هیون: بیمارستان نمین الان بودم پانسمانش کردن این خون از یه چیز دیگست
یونگبوک: از چی اون وقت
هیون: از عشق به تو قلبم زخم شده
یونگبوک: انقدر لاس نزن مردیکه ی لاسو
هیون: این یه تیکه از دستم زخم شده مهم نیست
یونگبوک: نگا لباستو به باد دادی کلش قرمز شده
سونا: هیونننن دکتر گفت چیزی با دستت بلند نکنی
باند دور دستمو باز کردم به طرز غیر ممکنی کاملا زخمای روی بدنم خوب شده بود
هاری: تو چی هستی
هیون: گرگینه یا خوناشام یا نمیدونم من یه انسان عادیم که هیچ وقت زخمی که روی بدنمه دیر خوب نمیشه با تشکر هوانگ هیونجین
یونگبوک: برو لباستو عوض کن ما کلاس داریم
جیا: توهم که همش به فکر درسی بزار این اوپای جذاب یکم بیشتر اینجا بمونه
اومد جلوم وایساد
جیا: مایل به بوی فرندم شدن هستی
هیونا: سونا من ابنبات میخوام
سونا: بیا
یونگبوک پرید رو کولم
یونگبوک: میگم برو لباستو عوض کن هیونجین
لیا: لطفا با فامیل صداش کنید شوهرمو
هیون:
۴.۸k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.