پارت آخر
پارت آخر
همراهی میکردم جدا شدیم
تو چشام زل زد لبخند زدم دستشو دور
کمرم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند
کوک: میا
میا: هوم
کوک: عاشقتم
با تعجب بهم نگا کرد و گف : م..منم
میا: دارم خواب میبینم؟؟
کوک: نه
میا
اشک تو چشام جمع شد
باورم نمیشد که اونم عاشقمه
کوک: امشب...
مکث کرد
کوک: م..میخام مال من شی میتونم..؟؟
لبخند زدم
و دستامو دور گردنش حلقه کردم
میا: توئم باید مال من شی
بغلم کرد و منو برد تو اتاق
دستمو کشیدم تو موهاش با لبخند بهم
نگا کرد اروم منو انداخت رو تخت(بقیش با مغزم کثیفتون)
نمیدونم ساعت چن بود
چشامو باز کردم خیلی دل درد داشتم
که یه دستی رو دلم حس کردم
کوک: دلت درد میکنه؟
میا: ا..اره
دلمو ماساژ داد و برگشتم سمتش بغلش
کردم
........
(سه سال گذش و یه دختر داریم دو سالشه دیگ مثل قبل نیستم کوک باعث شد زندگی بهتری داشته باشم خیلی تغییر کردم اون خیلی با من و دخترم مهربونه هیچوقت اذیتم نکرد)
همراهی میکردم جدا شدیم
تو چشام زل زد لبخند زدم دستشو دور
کمرم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند
کوک: میا
میا: هوم
کوک: عاشقتم
با تعجب بهم نگا کرد و گف : م..منم
میا: دارم خواب میبینم؟؟
کوک: نه
میا
اشک تو چشام جمع شد
باورم نمیشد که اونم عاشقمه
کوک: امشب...
مکث کرد
کوک: م..میخام مال من شی میتونم..؟؟
لبخند زدم
و دستامو دور گردنش حلقه کردم
میا: توئم باید مال من شی
بغلم کرد و منو برد تو اتاق
دستمو کشیدم تو موهاش با لبخند بهم
نگا کرد اروم منو انداخت رو تخت(بقیش با مغزم کثیفتون)
نمیدونم ساعت چن بود
چشامو باز کردم خیلی دل درد داشتم
که یه دستی رو دلم حس کردم
کوک: دلت درد میکنه؟
میا: ا..اره
دلمو ماساژ داد و برگشتم سمتش بغلش
کردم
........
(سه سال گذش و یه دختر داریم دو سالشه دیگ مثل قبل نیستم کوک باعث شد زندگی بهتری داشته باشم خیلی تغییر کردم اون خیلی با من و دخترم مهربونه هیچوقت اذیتم نکرد)
۱۲.۴k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.