Part 15
Part 15 ♣️♥️
فلیکس دستاشو سمت پیراهن هیونجین برد و آروم دکمه اول رو باز کرد و بعد دکمه بعد به آخرین دکمه که رسید صدای ناله ی هیونجین به گوشش خورد
♧ : نه ... نه نمیخوام دوباره از دستت بدم ، آخخخخ آهههه نه نه ( اشک ریختن تو بیهوشی )
فلیکس با شنیدن صدای پسر قلبش ناراحت شد از اینکه بی قراری و دل شکستگی هیونجین رو میدید پس بدون اینکه روی خودش اراده یا اختیاری داشته باشه برای آروم کردن هیونجین سرشو خم کرد نزدیک لبای پسر کرد بعد خیلی نرم لبشو روی لباش قرار داد بوسه ریزی زد به طوری که ناله های پسر تو دهن فلیکس خفه شد بعد کم کم ازش فاصله گرفت که با دیدن باز شدن چشای هیونجین سر جاش خشک شد ...
☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد ...
خب خوشگلم دوست داری بدونی بعدش چه اتفاقی میافته پس لایک کن و نظرتو برام بنویس که دستم قطع شد ☺️♥️
فلیکس دستاشو سمت پیراهن هیونجین برد و آروم دکمه اول رو باز کرد و بعد دکمه بعد به آخرین دکمه که رسید صدای ناله ی هیونجین به گوشش خورد
♧ : نه ... نه نمیخوام دوباره از دستت بدم ، آخخخخ آهههه نه نه ( اشک ریختن تو بیهوشی )
فلیکس با شنیدن صدای پسر قلبش ناراحت شد از اینکه بی قراری و دل شکستگی هیونجین رو میدید پس بدون اینکه روی خودش اراده یا اختیاری داشته باشه برای آروم کردن هیونجین سرشو خم کرد نزدیک لبای پسر کرد بعد خیلی نرم لبشو روی لباش قرار داد بوسه ریزی زد به طوری که ناله های پسر تو دهن فلیکس خفه شد بعد کم کم ازش فاصله گرفت که با دیدن باز شدن چشای هیونجین سر جاش خشک شد ...
☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد ...
خب خوشگلم دوست داری بدونی بعدش چه اتفاقی میافته پس لایک کن و نظرتو برام بنویس که دستم قطع شد ☺️♥️
۸۲۰
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.