سناریو روز شیرین پارت جدید
یه اتفاقی افتاده که همه دهن هاشون وا مونده بود یوکی با یه حرکت کل پسرا رو نا کار کرد بقیه رفتن کنار یوکی و کانا که باجی گفت
باجی:کمک نمیخوای ( با خنده)
یوکی: نه اینا خیلی ضعیفن
چیفویو:نمیدونستم از این کار هام بلندی
یوکی:چی فکر کردی 😼
مایکی : چیفیویو سان این دوسته ؟
چیفویو:اره امروز آمده به مدرسه ی ما
مایکی:آها سلام من مایکی هستم خوشبختم
یوکی :همچنین منو یوکی هستم
چیفویو: کجا داشتین میرفتین
کانا: داشتیم میرفتیم خونه بعد میرفتم شهر بازی
دراکن: میگم میخواین باهم بریم ما هم
داشتیم میرفتیم شهر بازی
کانا: آره چرا که نه ولی اول باید بریم خونه لباس عوض کنیم
یوکی:کی گفته من قرار بیام که جم میبندی
کانا: مجبوری
یوکی: بشین به همین خیال باش که من بیام
از بقیه خدافظی کردیم که قرار شد تو شهر بازی همو ببینیم
فلش بک به خونه کانا و یوکی
+پاشو دیر شدددددد
_من نمیام
+گوه خوردی پاشوووو
-انقدر حرص نخور پیر میشی
+از دست تو من یه روزی دیونه میشم
-هستی
بعد از کلی بحص کانا یوکی رو به زور برد
باجی:کمک نمیخوای ( با خنده)
یوکی: نه اینا خیلی ضعیفن
چیفویو:نمیدونستم از این کار هام بلندی
یوکی:چی فکر کردی 😼
مایکی : چیفیویو سان این دوسته ؟
چیفویو:اره امروز آمده به مدرسه ی ما
مایکی:آها سلام من مایکی هستم خوشبختم
یوکی :همچنین منو یوکی هستم
چیفویو: کجا داشتین میرفتین
کانا: داشتیم میرفتیم خونه بعد میرفتم شهر بازی
دراکن: میگم میخواین باهم بریم ما هم
داشتیم میرفتیم شهر بازی
کانا: آره چرا که نه ولی اول باید بریم خونه لباس عوض کنیم
یوکی:کی گفته من قرار بیام که جم میبندی
کانا: مجبوری
یوکی: بشین به همین خیال باش که من بیام
از بقیه خدافظی کردیم که قرار شد تو شهر بازی همو ببینیم
فلش بک به خونه کانا و یوکی
+پاشو دیر شدددددد
_من نمیام
+گوه خوردی پاشوووو
-انقدر حرص نخور پیر میشی
+از دست تو من یه روزی دیونه میشم
-هستی
بعد از کلی بحص کانا یوکی رو به زور برد
۳.۳k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.